آنچه از زندگی می آموزم...

کوه با نخستین سنگها آغاز می‌شود/انسان با نخستین درد/در من زندانی ستمگری بود که به آواز زنجیرش خو نمی‌کرد/من با نخستین نگاه تو آغاز شدم

آنچه از زندگی می آموزم...

کوه با نخستین سنگها آغاز می‌شود/انسان با نخستین درد/در من زندانی ستمگری بود که به آواز زنجیرش خو نمی‌کرد/من با نخستین نگاه تو آغاز شدم

ایستاده نفس میکشم

ایستاده ام بر بلندای قله غرور خویش

و با صدای رسا بر قلب تازه بند خورده ام بانگ میزنم:

برخیز! به درد خود‏‏ ‎، به نگرانی های خود شب خوش بگو

بگذار تا برود آنچه تو را می آشوبد و غمناکش میکند.

( من و عیسی مسیح)

نظرات 4 + ارسال نظر
نارنج پنج‌شنبه 22 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 11:44 http://naranj.blogsky.com

اینجانب ادم فضولی تشریف دارم بنابراین میخوام بدونم این دوست من ارمین چجوری تورو میشناسه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!هرمزگان کجا تبریز کجا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!
قلب تازه بند خورده...این عبارت منو یاد یه اگهی انداخت توی ۴۰ چراغ که کسی یه چینی بند زن میخواست برای قلبش...
و کل متن منو یاد موعظه های مجله موفقیت که هیچ وقت ازشون خوشم نمیاد...
میدونی نوشته های بلند وبلاگتو بیشتر دوست دارم که معمولا هم حالت اعتراضی دارن!!!!
نگذار من در فضولی خود بمیرم!

من خودم هم از این مجله موفقیت از اولش بدم میومد و کل ماجرا رو یه جور گنده حرف زنی برای سر کیسه کردن مردم میدونم. اما اینو هم باید گفت که آدما به تبع نیازهای مختلفی که دارن و حالات مختلف حسی در زمانهای مختلف؛ به این قبیل حرفا هم نیاز دارن!
راستش اگه حس میکردم که ممکنه این پست شبیه موعظه های موفقیتی شده اصلا نمی نوشتم.
از اون تیکه آخرش که از انجیل برداشتم خیلی خوشم میاد. قسمت اولش هم که خب مشخصه! این روزا حالم خیلی خوبه و دارم میتازم! راستش جدی جدی وایسادم بر قله غرور و شدم کمپوت اعتماد به نفس!
در مورد بند فضولی هم تو وبلاگت توضیح دادم. در ضمن تو یاهو اد میکنمت البته با اجازه. یااااااااااا الللللههههههههه! باش آچیخ نباشه که نا محرم داره میاد

نارنج جمعه 23 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 10:49

من از اهای اهای بهم بر نمیخوره تازه تکیه کلام خودم اوی اوی هستش!!!

Tini Talker چهارشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 07:15 http://deadly-space.persianblog.ir

ایستاده ام بر بلندای قله غرور خویش.....
ولی شب که می شود... تاریکی که می آید پر می کند فضای کشنده ام را
بگذار غم ها بیایند و مست کنند مرا با این همه تنهایی........

نارنج چهارشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 17:51

قصد اپ کردن نداشته باشی خدایی نکرده ها!!!!!!!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد