آنچه از زندگی می آموزم...

کوه با نخستین سنگها آغاز می‌شود/انسان با نخستین درد/در من زندانی ستمگری بود که به آواز زنجیرش خو نمی‌کرد/من با نخستین نگاه تو آغاز شدم

آنچه از زندگی می آموزم...

کوه با نخستین سنگها آغاز می‌شود/انسان با نخستین درد/در من زندانی ستمگری بود که به آواز زنجیرش خو نمی‌کرد/من با نخستین نگاه تو آغاز شدم

آیییی نفس کش

پست آخرم رو به صلاحدید خودم حذفش کردم.

من همیشه شطرنج باز خوبی بودم. همیشه برنده نبودم! بی رقیب نبودم ! اما به نسبت دوستان و همدوره هام بازی خوبی داشتم! بازی خونیم عالی بود و معمولا برنده میشدم. همیشه از باختن بدم اومده و سعی کردم همیشه خدا برنده باشم! اما گاهی وقتا پیش میاد بازی آدم نمیگیره و در شرایطی که انتظار باخت نداری و حریف رو دست کم گرفتی میبازی! این جور وقتاس که عرق میکنی و سرخ میشی! تعادلت رو تا حدودی از دست میدی و سعی میکنی جبران کنی! باید خیلی عاقل باشی و همه حواست رو جمع کنی! مهمتر از همه باید آرامشت رو حفظ کنی چون اگه این کارو نکنی و اگه خودتو گم کنی و به خودت مسلط نباشی اون وقت فاتحه ت خونده س! اون موقع هرچی بیشتر بازی کنی بیشتر میبازی و زمانی به خودت میای و میبینی که از لاله گوش تا ماتحتت داره میسوزه و تو هیچ غلطی نمیتونی بکنی!

من از بازی لذت میبرم! هر نوع مبارزه ای رو دوس دارم و صد البته دوس دارم همیشه با کسایی بازی کنم که با من برابر باشن یا از من قویتر ! بازی با آدمای ضعیف رو دوس ندارم و بردنشون به هیچ وجه خوشحالم نمیکنه و از اونایی نیستم که به بردن کسایی که بازیشون ضعیفه افتخار کنم

من یه بازی جدید رو شروع کردم! یه بازی که ازش لذت میبرم و از قدرت حریف خوشم میاد! گرچه اولش فکر میکردم بازیش ضعیفه اما به مرور فهمیدم که اشتباه میکردم و در اثر سستی هام دو امتیاز هم ازش عقب افتادم! گرچه این بازی نابرابره و حریف امکانات بیشتری در اختیار داره و البته اینو خودشم خوب میدونه ، اما من دارم از این بازی لذت میبرم، با وجود اینکه انرژی زیادی ازم میگیره!

البته باید بگم من به حریف هیچ آوانسی ندادم و اگه امکاناتش بیشتره به این خاطره که برای بدست آوردن اونا تلاش کرده و به دستشون آورده!

میخوام ببینم تا کی میتونم به این بازی نابرابر ادامه بدم و میخوام ببینم چندتا امتیاز دیگه از دست خواهم داد و چند تا امتیاز دیگه بدست خواهم آورد.

حریف عزیزم! من تا آخر این بازی هستم و امیدوارم مبارز خوبی باشم.

راستی هر چی فکر کردم چیزی به ذهنم نرسید تا تو رو از اعتصاب منصرف کنم. چون بلد نیستم خوب و قشنگ صحبت کنم! تنها چیزی که با ذهنم رسید استفاده از اهرم تحریکه و اینکه بهت بگم اگه از این بازی خوشت میاد و اگه میخوای باختن رو تجربه کنی بیا جلو!

یه چیز دیگه هم هس! مبارز اگه حریفی نداشته باشه سست و ضعیف و پژمرده میشه! از همه اینا هم که بگذریم دوستا اگه سربه سر هم نذارن کم حوصله و افسرده میشن. مطمئنم که دلم برات تنگ میشه! پس بیا تا بازی رو ادامه بدیم

نظرات 16 + ارسال نظر
محمد طرزی رودی شنبه 3 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 00:11 http://www.mohammadtarzi.blogsky.com

دمت گرم
یه سر به من هم بزن

‌sepideh شنبه 3 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 00:26 http://deltange-naseria.blogsky.com

سلام دوست عزیز، خسته نباشید...

دلتنگ ناصریا آپدیت شد با :

365 حسرت را، همچنان می کشم بدنبالم ......

www.deltange-naseria.blogsky.com

موفق باشی ....

خط نو شنبه 3 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 00:40 http://newline.blogsky.com/

سلام وبلاگ خوبی داری

نارنج یکشنبه 4 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 18:39 http://naranj.blogsky.com

منم همیشه بازیرو دوست داشتم اما یه دفعه موقع بازی کردن بد حریفی گیرم اومد از اون به بعد کشیدم کنار ...
حالا بازی میکنم گاهی اوقات...اما میدونم که چطوری حریفمو انتخاب کنم.
امیدوارم حریف خوبی انتخاب کرده باشی

Tini Talker دوشنبه 5 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 12:01 http://www.deadly-space.persianblog.ir

هه هه بازی.......
کیفور شدم از مطلبت !
قدرت و اعتماد به نفس توش زیاده که لذت بخشه...
فقط مراقب باش ..همین!
بی پروا ولی محکم و تیز بین
چون بازی تو محور اطلاعات نیست .. بردن از حریف قدرتمند هم به سادگی ممکنه
تشویقت میکنیم مرد!

اونی که دیدی پیدات کرده دوشنبه 5 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 21:47

این جا بوی خون می آد.

اونی که دیدی پیدات کرده۲ دوشنبه 5 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 21:56

چرا توقف کنم...
من از سلاله ی درختانم
تنفس هوای مانده ملولم می کند.......
تو چطور؟

من دوشنبه 5 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 22:54

من اصلا از شطرنج خوشم نمی اومده هیچ وقت، البته خوب بازی می کنم ولی هیچ وقت لذتی ازش نبردم؛ به عوضش ورق رو دوس دارم، حس قشنگی داره بازی نابرابری که این نابرابری اول کار و این که چی تو دستته، الزامی برای بردن بهت نمی ده و کافیه یه غفلت کوچیک یا یه بی توجهی باعث بشه که تموم آس هات رو بی موقع خرج کنی.

[ بدون نام ] دوشنبه 5 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 22:56

یه بازی فقط زمانی منصفانه است که امید برد در هر دو طرف برابر صفر باشه

کلنگ دوشنبه 5 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 22:58

گاهی هیچ تمایلی نداری بازی رو ببری، بازی می کنی تا فقط بازی کنی و همینه که بهت لذت می ده و نفس بازی صرفنظر از نتیجه اش برات قابل ارزشه

[ بدون نام ] دوشنبه 5 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 23:05

رئیس می شه گوشه وبلاگت یه تماس با من بذاری. آخه شاید یکی یه کار خصوصی داشت باهات.... ای بابا

[ بدون نام ] سه‌شنبه 6 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 19:54

کی آپ می کنی پس؟؟؟؟؟

دامون چهارشنبه 7 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 13:10 http://damun.blogsky.com

نمیگم امیدوارم اگه برد به صلاحته ببری. نمیگم امیدوارم اگه خدا خواست ببری. میگم امیدوارم اگه برد خوشحالت میکنه و اگه بردن واقعا اون چیزیه که میخوای ببری.ببین این برد واقعا اون چیزیه که میخوای یا اون چیزیه که بقیه ازت میخوان یا خودت رو مجبور کردی که بخوای. خیلی بردهارو بدست آوردم که الان میبینم واقعا نمیخواستمشون!! امیدوارم هر بازی که میکنی فقط و فقط برای خودت و حریفت باشه

دامون یکشنبه 18 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 00:57 http://damun.blogsky.com

مهندس بازم که نیستی!!!!!
آپ کن دیگه خسته شدم بسکه اومدم دیدم که تنبلیت هنوز ادامه داره !!! دییییییی

نارنج چهارشنبه 21 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 07:31 http://naranj.blogsky.com

سلام
نه اون قدر ها هم بد نیستم اتافاقا ولی دلم همون چیزی رو میخواد که دل تو میخواد و ترجیح میدم روند نمودار دلم صعودی بشه به سمت چیزی که واقعا بخوامش و حداقل واسش یه تلاشی بکنم و از این انفعال مسخره بیام بیرون.

* پنج‌شنبه 10 دی‌ماه سال 1388 ساعت 12:03

اینجا رو خوندم دلم خیلی گرفت... خیلیییییییییی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد