آنچه از زندگی می آموزم...

کوه با نخستین سنگها آغاز می‌شود/انسان با نخستین درد/در من زندانی ستمگری بود که به آواز زنجیرش خو نمی‌کرد/من با نخستین نگاه تو آغاز شدم

آنچه از زندگی می آموزم...

کوه با نخستین سنگها آغاز می‌شود/انسان با نخستین درد/در من زندانی ستمگری بود که به آواز زنجیرش خو نمی‌کرد/من با نخستین نگاه تو آغاز شدم

آمرین به معروف و ناهیان از منکر

این چیزی که ازش به امر به معروف و نهی از منکر تعبیر میکنن با غرور و شعور انسانی در تضاد کامل به سر میبره. من از نصیحت متنفرم و همینطور از اینکه یکی رو بذارم جلوم و بخوام نصیحتش کنم. اما گاهی پیش میاد که ناخواسته به یکی درس میدی ( و این درس دادن از نصیحت کردن هم بدتره!) بعدش یه لحشه به یارو نگاه میکنی و میبینی که داره با چشماش داد میزنه که ... میشه میخ محبت رو بکشی و بی خیال من یکی بشی.....؟!!!!

نتیجه اخلاقی : من مشورت را دوست دارم و فقط وقتی کسی ازم چیزی بپرسه وارد عمل میشم. ( کاش همیشه اینجوری باشه)

نظرات 4 + ارسال نظر
دامون جمعه 21 دی‌ماه سال 1386 ساعت 23:21

در چراگاه نصیحت گاوی دیدم سیر
میدونم خیلی تکراری بود!!!!

Tini Talker جمعه 21 دی‌ماه سال 1386 ساعت 23:40

WOW
کلی وبلاگ نویس شدی واسه خودت (به این معنی که حرفه ای شدی)
ولی یه چیزی بگم؟
خانوادم هیچ وقت منو نصیحت نکردن .. به خاطر همین هر وقت پدرم حرفی زده رو هوا گرفتم و تو حافظم حکش کردم
...به همین خطر جزو معدود کسایی هستم که از نصیحت خوشم میاد




مهرنوش جمعه 21 دی‌ماه سال 1386 ساعت 23:48 http://www.payizesahra.blogfa.com

سلام
مونده با کی بشینی به مشورت
این روزا همه فکر میکنند آخره مخ هستند
کیه بشینه نصیحت گوش کنه
همه دوست دارند هر چیزی رو خودشون به تجربه بشینند

سیاوش شنبه 22 دی‌ماه سال 1386 ساعت 10:42 http://khargh.blogsky.com

تایماز جان من متوجه ی پیش کشیدن بحث در دایره نشدن ! دایره چیه و کجاست ؟ بعدش اینکه بحث در فضای اینترنت و بلاگ که افراد و پیشینه ی عقیدتی و شخصیتی شون مشخص نیست سخت و شبهه بر انگیزه گلم ولی خب اگر موضوعی برای بحث هست یا مایلی بیشتر بدونیم یا سئوالاتی برطرف بشه پیش بکش تا حرف بزنیم . اما در مورد این متنت بگم که ریشه ها و علل زیادی داره این کار . گاه از جانب کسانی که سوء نیتی ندارند در جهت عملی کردن یا نقش کردن آرزوها و عقاید و اهداف فرو خفته و سرکوب شده شونه . یعنی نقش کردن ایده آل ها بر شما در قالب عشق و محبت و خیر خواهی یعنی اوج حماقت و جنایت و انسان کشی !! نه انسان دوستی البته به طور ناخودآگاه نه غرض ورزانه مانند خانواده ! پدر و مادر ! اینها واسه دامون جالبه ! این یعنی در نظر نگرفتن علایق و استعداد و آزادی و سلیقه و حس و درک تو و تحمیل بی وقفه و بی امان و البته عاشقانه ( نه چندان عاشقانه و انسانی!) ی آرزوها و درک و شناخت و فهم هنجاری و سر به زیر و خنثی و عقیم شون به فرزندان شون ... موارد دیگر هم قابل بررسی بیشتره که از جانب حکومت یا شخصی که اتوریته و هژمونی خاصی بر تو داره مثل رهبر ! حکومت ! رئیس اداره بر تو اعمال میشه و در واقع همون تکرار قالب ها و ساختارهای پاتریمونیال ( پدر شاهی یا به قول زنده یاد مختاری شبان رمه گی ) ذهن ما که در خانواده تولید و در جامعه باز تولید می شود و بالعکس . که این موارد نه برای خیر و صلاح تو هر چند تنها و تنها در همین قالب که برای حفظ نظم و ضرباهنگ و تم مطلوب و مورد نیاز حاکم و سیستم موجود اعمال میشه . مثل همین گشت ارشاد که بدون در نظر گرفتن سلیقه ها و علایق و عقاید متفاوت انسان ها و زیبایی شناسی های متفاوت و ... فهم فسیلی متوحش تهوع آورشون رو اعمال می کنند . موارد دیگر چی بگم ؟ مثلاْ بعضی از دوستان که دچار وسواس هستند یکی عادت داره و هی فک می زنه و یکی فضوله و همینطور میاد به سطوح پایینتر و همه شون هم میان رو اعصاب !! ولی خب بهترین حالت و متکامل ترینش همون نوعیه که خودت اشاره کردی . اه چقدر حرف زدم ! ببخشید . من برم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد