آنچه از زندگی می آموزم...

کوه با نخستین سنگها آغاز می‌شود/انسان با نخستین درد/در من زندانی ستمگری بود که به آواز زنجیرش خو نمی‌کرد/من با نخستین نگاه تو آغاز شدم

آنچه از زندگی می آموزم...

کوه با نخستین سنگها آغاز می‌شود/انسان با نخستین درد/در من زندانی ستمگری بود که به آواز زنجیرش خو نمی‌کرد/من با نخستین نگاه تو آغاز شدم

مدارا میکنیم

اول اینکه اگه تا ۱۰ دقیقه آپ نکنم چهارشنبه رو از دست دادم. دوم اینکه چیزی که امروز میخوام بگم در ادامه مطلبی بود که در مورد دروغ نوشته بودم.

گاهی وقتا پیش میاد که تو میدونی طرف مقابلت داره دروغ میگه. به احتمال ۹۰ درصد خودشم میدونه که تو میدونی که داره دروغ میگه. حالا این دو حالت داره. بعضی وقتا طرف به روی خودش نمساره که تو میدونستی و میدونه که تو خر نشدی و فقط داری باهاش راه میای. اما بعضی ها اینقدر وقیحند که این دم بر نزدن تو رو دلیل بر حماقت و خریت تو و زرنگی خودشون ویدونن.

اما اینکه چرا گاهی مجبوریم دم بر نزنیم و قضیه رو ماست مالی کنیم! این چیزیه که من دلیل قطعی براش نمیتونم بگم. اما قانونیه که توی کشور ما به شدت لحاظ میشه و یه جور بازی سیاسی به حساب میاد. نمیدونم این قضیه توی سایر کشورها هم هس یا نه اما فکر میکنم قانونیه که کم وبیش توی بیشتر روابط رسمی و اداری لحاظ میشه. بازیه مسخره و گندیه! اما گریزی هم ازش نیس.

 

 

 

نظرات 3 + ارسال نظر
[ بدون نام ] پنج‌شنبه 27 دی‌ماه سال 1386 ساعت 23:23

اگه تا ۳۵ دقیقه دیگه آپ نکنی پنجشنبه رو از دست می دیا...

اولدوز جمعه 28 دی‌ماه سال 1386 ساعت 00:36

اندکی بدی در نهاد من
اندکی بدی در نهاد تو
و آن گاه لعنت جاوانه بر تبار انسان فرود می آید
آبریزی کوچک به هر سراچه ای
از برای آن که شهر را به گنداب در نشیند کفایت است.

= جمعه 28 دی‌ماه سال 1386 ساعت 16:37 http://jesmekhak.blogfa.com

میدونی در حقیقت چیزی به اسم دروغ وجود نداره!
من حس میکنم یکی وقتی داره چیزی خلاف واقعیت رو میگه یه حقیقت تازه رو مطرح میکنه!
فهمیدی چی گفتم؟خودمم نمیدونم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد