آنچه از زندگی می آموزم...

کوه با نخستین سنگها آغاز می‌شود/انسان با نخستین درد/در من زندانی ستمگری بود که به آواز زنجیرش خو نمی‌کرد/من با نخستین نگاه تو آغاز شدم

آنچه از زندگی می آموزم...

کوه با نخستین سنگها آغاز می‌شود/انسان با نخستین درد/در من زندانی ستمگری بود که به آواز زنجیرش خو نمی‌کرد/من با نخستین نگاه تو آغاز شدم

سرسام نامه

چقدر این دنیا کوچیکه! چقدر بعضی ها آب زیر کاهن!

چقدر شناختن آدما مشکله! چقدر امشب هوا خوب بود!

جقدر من خواب بودم! چقدر من از همه چی عقبم! چقدر من کار نکرده دارم!

 

نظرات 1 + ارسال نظر
اون یکشنبه 21 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 23:15

کامنت بی ربط
خوشم اومد ازش...

پیاز را من رنده می کنم
که چشمه ی اشکم خشک نشود
سیب زمینی ها را تو پوست بکن
که شعبده می کنی با پوست.

پاره ای از شعر «شام شنبه شب» سروده عباس صفاری


برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد