آنچه از زندگی می آموزم...

کوه با نخستین سنگها آغاز می‌شود/انسان با نخستین درد/در من زندانی ستمگری بود که به آواز زنجیرش خو نمی‌کرد/من با نخستین نگاه تو آغاز شدم

آنچه از زندگی می آموزم...

کوه با نخستین سنگها آغاز می‌شود/انسان با نخستین درد/در من زندانی ستمگری بود که به آواز زنجیرش خو نمی‌کرد/من با نخستین نگاه تو آغاز شدم

تیتر بی تیتر

من دیروز فول استرس بودم و امروز حالم خیلی خوبه! یکی از دلایلش اینه که پروژه ای که تو دستمه رو دارم تحویل میدم و تا جمعه پرونده شو جمع میکنم. تا دیروز فکر میکردم تکوم نمیشه اما امروز امیدوار شدم که میشه تمومش کرد.

اما یه اخساس خیلی بزرگتر و قوی تر باعث شد که من امروز حالم خوش باشه و اونم حضور دوستیه که من روز به روز بیشتر دارم به قدر و قیمتش پی میبرم. حرفاش، انتقاداش، محبتش، صمیمیتش و مهمتر از همه نگاهش منو آروم میکنه.

خیلی خوبه که دوستی داشته باشی که بی هیچ غرضی عیبها و ضعفهاتو بهت بگه و ازت بخواد که اونا رو بر طرف کنی. خیلی خوبه دوستی داشته باشی که همیشه باشه و به قول معروف برای چیزایی که دوس داری و دوس داره پایه باشه.

احساس قدرتمند و دلنشینیه دوست داشتن و دوست داشته شدن. امیدوارم قدر این خوبی و ارزش این نعمت بزرگ رو بدونم و بالعکس! امیدوارم تو هم ارزش و قیمت منو بدونی.

دوستت دارم نیگارم!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد