آنچه از زندگی می آموزم...

کوه با نخستین سنگها آغاز می‌شود/انسان با نخستین درد/در من زندانی ستمگری بود که به آواز زنجیرش خو نمی‌کرد/من با نخستین نگاه تو آغاز شدم

آنچه از زندگی می آموزم...

کوه با نخستین سنگها آغاز می‌شود/انسان با نخستین درد/در من زندانی ستمگری بود که به آواز زنجیرش خو نمی‌کرد/من با نخستین نگاه تو آغاز شدم

انما الاعمال بالنیات؟؟؟

چقدر مهمه دونستن این مسئله که اون چیزی که برامون مهم و ارزشمنده ؛ چه خاستگاهی داره؟ چقدر میتونه نظر ما رو نسبت به چیزهایی که دوست داریم یا بهشون اعتقاد داریم عوض بکنه کشف کردن یه مطلب جدید در خلاف اون جهتی که فکر میکردیم یا بر ضد اون ارزشی که برامون حائز اهمیت بوده؟

دارم فکرمیکنم به چیزهایی که برام ارزشمندن و در یک لحظه ارزششون رو برام از دست میدن! و به این فکر میکنم که آیا اون مسئله اینقدر ارزش داره که من به خاطرش همه اون چیزی رو که قبلا داشتم رو زیر سئوال ببرم؟

مثلا فرض کنین شما عاشق یه خواننده هستین و بعدش از یک جایی بهتون خبر میرسه که این خواننده معروف یک جنده تمام عیاره که حتی با سگ و اسب هم حال میکنه ( بدترین حالت رو گفتم تا اینطور نشه که بحث بره به جایی که بشینیم بگیم مگه جنده بودن بده و یا اصلا جنده یعنی چی؟! هر چند میشه با فلسفه آزادی جنسی برای اونایی که Animal S.e.x هم میکنن حق و حقوقی قائل شد! این خودش یه بحثه جالب انگیز ناکه)! بعله! به هر حال یه صفت بد رو در نظر بگیرین! اصلا آدمکشی رو در نظر بگیرین که به هر حال توی بیشتر فرهنگها ناپسند هم نباشه جرم محسوب میشه! چه حالتی میشین؟ آیا باعث میشه تا دیگه به صداش گوش نکنین یا شو هاشو نبینین حتی اگه یه شاهکار باشه؟!

همه ما کتاب قلعه حیوانات رو خوندیم و ازش لذت بردیم! حالا یه روز کشف بشه که جرج ارول از آمریکاییها پول گرفته تا یه اثر ضد کمونیستی خلق کنه که البته بعدش هم کلی گرفت تا 1984 رو بنویسه و پنبه کمونیسم رو بزنه!

یا میلان کوندرا بار هستی رو محض گل روی کارتر و ریگان نوشته تا خاری باشه بر چشم گورباچف!

و.. و...و تا دلتون بخواد میشه نمونه آورد از کتابهای سیاسی و تاریخی که قطعا وجود دارن نمونه هایی که برای تحمیق توده ها نوشته شدن!

حالا سئوال من اینه! آیا نیت نویسنده یا خالق یک اثر در آفرینش بک چیزی که برای شما تبدیل به یک طرز فکر یا ایدئولوژی شده براتون حائز اهمیته؟ یا اینکه میگین من این طرز فکر رو انتخاب کردم و با تغییر عقیده سایرین و حتی رهبر این تفکر از مسیرم منحرف نمیشم؟

حالا بحث رو نمیخوام کش بدم! فعلا همین سئوال برام مهمه! اینکه اگه بدونین نظر جرج ارول اون چیزی که نوشته نبوده و فقط برای خوش خدمتی و پول یک اثر اعتراضی خلق کرده هنوز هم میتونید ازش لذت ببرید؟

آیا نیت خالق باعث میشه که ما دیگه از اون اثر زیبا لذت نبریم؟

راستش من به جایی رسیدم که به هیچ چیز اعتقاد کامل ندارم و هیچ حرفی رو به راحتی باور نمیکنم مخصوصا اگه بحث مرام و مذهب و مسلک و گروه خاصی باشه! اینه که به همه چیز به دیده شک نگاه میکنم. خودم جواب روشنی برای سئوالم ندارم!

یاد 10 سالگیم افتادم که عکس عابدزاده رو که خیلی دوس داشتم سر شایعه ای که براش درست کردن و گفتن از اوگاندایی ها پول گرفته تا پنالتی هاشونو نگیره چطور پاره پاره کردم! آخه اون زمان عابدزاده خیلی خوب پنالتی میگرفت!

این بحث مفصله و شاخ و برگ هم زیاد داره! این بحث رو ادامه خواهم داد.

 

نظرات 3 + ارسال نظر
کوروموزوم نا معلوم شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 19:24

اوووم خوب راستش من فقط از اهنگ اون خواننده لذت میبرم به شخصیتش چی کار دارم؟
کتاب قلعه حیواناتم نخوندم با توصیه های زیاد مامان بابا
ولی خوب شایدم روم تاثیر بذاره نمیدونم
اسم جدید و قالب جدید رو دوست ندارم البته این نظر شخصه شخصیه منه!!!!
ّخه الان رفتم در مورد نظر شخصیه ادما واسه ی یکی از دوستام کامنت گذاشتم
تو کامنت پایینی اشتباهی این اسمو گذاشتم گفتم بذار بالایی هم همینو بگم حالا مهم نیست اسمم راستکی باشه یا مستعار
پس فردا به همراه اتنا دو تا امتحان مرگ سخت داریم
برم ببینم چی میخونم

دامون چهارشنبه 29 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:42 http://www.damun.blogsky.com

این چه وضعشه مهندس؟؟!! چرا اینجارو اینجوری چلم چوور کردی؟!!!!
این چه اسمیه؟!! منم اصلا خوشم نیومد و حالمم گرفته شد. جواب سوالاتت رو بعدا میدم. یه فکر اساسی به حال اینجا بکن

* پنج‌شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:49

1-wow....چه نوشته ی سختی ...

2-اگر خوبی یا بدی، زشتی یا زیبایی و چیزهایی از این دست که راحت روشون اسم متناقض می ذاریم، برای خودمون کاملا خط کشی شده و دسته بندی شده باشن، شاید بشه زیر سوال برد کل اون چیزی رو که باور داشتیم ولی واقعیت اینه که حتی در بدترین مواردی هم که می شه مثال زد، شاید بشه دلیلی بر عدم کراهتش پیدا کرد. از طرفی اونچه که معیار انتخاب ماست اغلب محیطه...چن نفر مثل تو بودن که عکسای عابدزاده رو پاره کنن یا حتی براشون مهم باشه که این قضیه ثابت بشه و یا اون رو تبرئه کنن... بنابراین بازم بازیاشو نگاه کردی و خدا خدا کردی که موفق بشه...هر چند همون اسطوره قبلی نبوده برات.

3-از دید من میزان لذتی که از خوندن قلعه حیوانات یا بار هستی بردم هیچ تغییری نمی کنه... قبلا هم گفتم نبوغ در هر زمینه ای قابل تحسینه...حتی اگه این افراد این کتابا رو به دلایلی که گفتی نوشته باشن من باز لذت می برم...این بار کلمه زیرکانه و نبوغ آمیز رو به تمام تعاریفم اضافه خواهم کرد.

4-لذت بردن از هر چیزی مستلزم باورش نیست! هست؟

5-من عاشق کارای بعضی اکتورا، اکتریسا، خواننده ها، نویسنده ها، صاحبان عقاید و...و حتی سیاستمدارایی هستم که از لحاظ شخصیتی پشیزی ارزش براشون قائل نیستم...ولی یاد می گیرم که فعل رو از فاعل جدا کنم، یاد می گیرم ژرف تر نگاه کنم...

6-در مورد پست قبلت: آهان (:دی). راستی به اون لیستت که اونروز گفتی یه نفرم اضافه کن (:هواران دی)

7-باقی بقایت.......سبز زی.

من که گفتم هیچ چیزی مطلقی نیس که همه در مورد کراهتش اتفاق نظر داشته باشن! حتی اگه بحث کشتن به میون میاد در مورد کسی که دوستش داریم فقط میتونیم ابراز همدردی کنیم و بگیم حیف شد.
من تقریبا جواب بخش اول سوالم رو گرفتم! معمولا جواب عمومی اینه که نه! دلیلی نداره ازش لذت نبریم. و من هم تقریبا با این قسمتش موافقم! خیلی چیزا هس که فعلش مهمه و فاعلش هیچ ارزشی نداره! درخت اگه خوب میوه بده هیچکس دادش در نمیاد که این درخت خار داره یا سایه ش کوچیکه! بنابراین میتونیم لذت ببریم! به شرطی که فقط لذت ببریم! توی پست آینده سوال مشکلتری مطرح خواهم کرد که ادامه ای بر این پسته!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد