آنچه از زندگی می آموزم...

کوه با نخستین سنگها آغاز می‌شود/انسان با نخستین درد/در من زندانی ستمگری بود که به آواز زنجیرش خو نمی‌کرد/من با نخستین نگاه تو آغاز شدم

آنچه از زندگی می آموزم...

کوه با نخستین سنگها آغاز می‌شود/انسان با نخستین درد/در من زندانی ستمگری بود که به آواز زنجیرش خو نمی‌کرد/من با نخستین نگاه تو آغاز شدم

چه همه زود فراموش میکنیم!

.

حس رعشه بعد یه امتحانو دارم که فقط انگار روی درسو خونده بودم، بعدشم بس که خوابم میومده و بس که آقا معلممون سوال از پاورقیا پرسیده گیج و ویج مثل اون آیکن مسنجر شدم.

آقا معلممون سختگیر بوده انگاری، وسطشم که تپق می زدی عصبانی می شده انگاری... انقدر که شک میکردی که ای بابا من که خودم اومدم پای تخته انگاری؟؟

.

.

پ.ن.۱. یه روزیم آقا معلممونو میارم پای تخته... یادم باشه ترکه آلبالو با بساط فلک دم دستم باشه...

پ.ن.2.کاش آقا معلممون بیشتر باورم کنه... تا کی باید خودمو براش ثابت کنم؟

.

نظرات 2 + ارسال نظر
کوروموزوم نا معلوم شنبه 19 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 13:11

کاش هممون همدیگرو بیشتر باور میکردیم اینجوری فکر کنم خیلی چیزا حل میشد کاش مثل معلم تو همه اینقدر سختگیر نبودیم.

تایماز شنبه 19 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 23:10

مهر المه آی قیز
آی ام وری ساری آی دونت وانت تو تیییس یو
وای اگه من بدونم که یه روز از آلبالو کتک میخورم هر روز اذیتش میکنم!
قبولت دارم اولدوزم! تو هم منو بفهم. حساسیتهامو درک کن! من دارم سعی میکنم و تو هم داری سعی میکنی! من سعی تو رو میبینم و تو هم سعی منو ببین.بقیه ش حله

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد