آنچه از زندگی می آموزم...

کوه با نخستین سنگها آغاز می‌شود/انسان با نخستین درد/در من زندانی ستمگری بود که به آواز زنجیرش خو نمی‌کرد/من با نخستین نگاه تو آغاز شدم

آنچه از زندگی می آموزم...

کوه با نخستین سنگها آغاز می‌شود/انسان با نخستین درد/در من زندانی ستمگری بود که به آواز زنجیرش خو نمی‌کرد/من با نخستین نگاه تو آغاز شدم

شب کمرنگ

امشب به بر من است آن مایه ناز.........                        

رفیقی میگه:

تنهایی آدمی که با ناامیدی همراه بشود دیگر شیطان نگاهت هم نمی‌کند. شب بی‌ خدا یعنی پوچی، شب بی شیطان یعنی ملال. 

.  

پ.ن. هیچ ربطی به من نداره. به بر من همون مایه ناز :دی 

نظرات 2 + ارسال نظر
ذهن چسبناک سه‌شنبه 23 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 08:07

امیدوارم شب به همین آرومیه رنگ آبیه کم رنگ فونتت باشه ولی خدا توش پررنگه پررنگ باشه

مرسی عزیزم ... گفتم که به بر من است آن مایه ناز

تایماز سه‌شنبه 23 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 20:08

این آتنای بد قبل من نظری رو که توی ذهنم بود رو اومده گذاشته
من از پینشوتش که اصلا سر در نیاوردم!
فقط امیدوارم شبت با حضور خدا پررنگتر باشه و اونقدر پررنگ که شیطون توش گم باشه

مرسی ... میبینی رنگ آبیه این رنگی چقدر به شبم میاد.
منظورم این بود که من احساس پوچی نکردم اونشب ... فقط از جمله خوشم اومد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد