آنچه از زندگی می آموزم...

کوه با نخستین سنگها آغاز می‌شود/انسان با نخستین درد/در من زندانی ستمگری بود که به آواز زنجیرش خو نمی‌کرد/من با نخستین نگاه تو آغاز شدم

آنچه از زندگی می آموزم...

کوه با نخستین سنگها آغاز می‌شود/انسان با نخستین درد/در من زندانی ستمگری بود که به آواز زنجیرش خو نمی‌کرد/من با نخستین نگاه تو آغاز شدم

سکوت و سکون

صیقل از گذشت زمان است، نه گذر در سکوت و سکون. از سایش تن‌ها و دل‌هاست که جان جلا می‌گیرد. نه در خلوت...

چقدر ترسیدم و میترسم از این سکون، از این سکوت، از غمها و دردها و لبخندها و دلدادگیها و دلتنگیها و شادیها، حتی از عدم دل خواستنهایی که در سکوت روی میدهند و همانجا میمانند... صیقل تنها از سایش جانهاست و جلا از زدودن زنگار سکون...

صیقل از دیدن و گفتن و شنودن و نیوشیدن و به جان خریدن است، نه از نگفتن و نپرسیدن و به ظاهر به فراموشی سپردن؛ که جانی که زنگاری بر آن نقش بسته، هر چه خوش آراسته شود، طنین حزن انگیزش در تمام زمانها ساری و جاری خواهد بود...  

.

نظرات 2 + ارسال نظر
ذهن چسبناک شنبه 14 دی‌ماه سال 1387 ساعت 09:40

گذشت زمانت در سکوت و سکون مباد

.



تایماز
من هر کاری دلم بخواد می کنم .. هر چی هم دلم بخواد می گم
مطمئن باش از این گهی که هست بدتر نمی شه

برای تو هم همچنین.......*

تایماز سه‌شنبه 17 دی‌ماه سال 1387 ساعت 01:02

در زیبایی متن و آهنگ کلمات غرق شدم! متن بسیار زیبا و دلنشینه! مخصوصا ..... نه نمیشه جایی رو مخصوص کرد! دستت درد نکنه خانم مهندس عزیز

من به شدت موافقم با مضمون متن و بند آخر!
اگر چیزی برات مهمه گریزی از پرسیدن و به چالش کشیدن نداری

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد