*
۶ بهمن ۱۳۸۶
*
مهر و درد هم خانه اند
مهر و درد از یک ریشه اند
مرا از کسی که مهری به دل نیست چگونه دردی باشد؟
.
..........................................................
.
بینهایت سردرگمم... شاد نیستم ولی احساس دلتنگی هم نمیکنم... فقط باز هم دست و دلم میلرزد از بعضی تفکرات ناخواسته ناشاد بی سامان بدون رفرنس... از حسهای نشتر مانند... کاشکی... کاشکی مطمئن بودم از صحت یا عدم صحتش ... در هر دو حالت زیباتر بود حالم...
پ.ن. روزی که اون بالایی رو مینوشتم مطمئن بودم روزی دیگر کسی که برایش مینوشتم آنرا خواهد خواند... گاهی چه کورکورانه اطمینان میورزیم...
مهر و درد خیلی خیلی قشنگ بود خیلی دوستش داشتم