*
روزهای عجیبیان این روزها...
عجیب و غلیظ و عمیق...
تو یه غلظت عجیب شناورن حسهام...
هزاران ولی جلوی هزاران زیبایی رو میگیرن و من سرگشته و حیران...
هیچوقت فکر نمیکردم چیزی رو که شواهدی بر 99 درصدی صحتش، صحه بذارن بخوام که با اعتماد عمیقم تعویضش کنم... این اعتماد رو میپرستم... حتی اگر منجر باشه به اینکه خورشید رو در روز انکار کنم... این اعتماد رو میپرستم حتی اگه تمام شواهد جمع بشن برای نقضش...
روزهای عجیبی ان این روزها
ویسکوز... با یه غلظت عمیق و چسبناک...
که اگه رها نشی پاگیرت میشن...
دلم شنا کردن روی سطح آب و میخواد... سیال و مهربان
روزهای چسبناکی ان این روزها...
چسبناکی وحشتناکی دارن... که همه تلاششون رو برای به یغما بردن میکنن!
تنها یک سوال تمام وجودم رو آزار میده... چرا اینهمه همزمانی ؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!! پاسخی براش پیدا نمیکنم...
روزهای عجیبی ان این روزها...
لعنت به این روزها!!!!!
کی میرسد فردا؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من هر نوع همزمانی رو شدیدا تکذیب میکنم
اه از همزمانی و قاطی پاتی شدن کارا خیلی بدم میاد
ایشالا درست شه همه چی.
مرسیییییییییییییییییییییییییییی..............
در مورد تکذیب همزمانی کارا هم که حالا بگذریم از بقیه موارد.اونایی که بحث کردیم در جای خودش... اونایی هم که بحثش نشد دربست قبول :دی
بس که من خوبم :دی
نه خیر بس که من خوبم! و گرنه تو که به این راحتی ها تکذیبیه قبول نمیکنی :دی
این لغت چسبناک بسیار مورد استفاده قرار گرفته ولی با زمینه ی نا مطلوب