آنچه از زندگی می آموزم...

کوه با نخستین سنگها آغاز می‌شود/انسان با نخستین درد/در من زندانی ستمگری بود که به آواز زنجیرش خو نمی‌کرد/من با نخستین نگاه تو آغاز شدم

آنچه از زندگی می آموزم...

کوه با نخستین سنگها آغاز می‌شود/انسان با نخستین درد/در من زندانی ستمگری بود که به آواز زنجیرش خو نمی‌کرد/من با نخستین نگاه تو آغاز شدم

ساوالان

 

 دریاچه مسحور کننده ساوالان در قله کوه

 

دیروز یکی از رفقای قدیمی بهم زنگ زد و ازم دعوت کرد که در برنامه گردش دو روزه شون یعنی دیروز و امروز باهاشون باشم! بنده هم به دلیل اینکه در بلاد غربت به سر میبرم نتونستم توی این برنامه شرکت کنم! با این رفقا تابستون پارسال به سبلان رفته بودیم و جای همه دوستان خالی خیلی بهمون خوش گذشته بود. همین یادآوری باعث شد برم و عکسای سبلان پارسال رو نگاه کنم و کلی برام تجدید خاطره شد! یکی از عکسها که اون رو مشاهده میفرمایین؛ خیلی توجهم رو جلب کرد. همون موقع هم این عکسو گرفته بودم تا بذارم تو اینترنت تا همه ببینن! ولی یادم رفته بود! دقیقا یادم نیس که کجا عکسو گرفتم ولی مطمئنم که قزوین نبوده! احتمالاً مسجد قزوینیهای ساکن اون شهر بوده!

دور و بر پناهگاه هم یه چوپون نوجوون بود که واقعا اینقدر خوشگل بود و قیافه طبیعی داشت که آدم حظ میکرد. متاسفانه نمیتونم عکس اون پسر خوشگل رو اینجا بزارم و گرنه میدیدین که طبیعت چه شاهکارهایی داره و یه پسر دهاتی بدون ابرو گرفتن و ژل زدن که سهله ..... بدون آب و صابون تا چه اندازه میتونه زیبا و دلفریب باشه!     

 

 ستاد اجرایی طرح نشاط و تعالی و بچه های مسجد

نظرات 4 + ارسال نظر
آتی جمعه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 14:29 http://this-is-me.blogsky.com

به به! جای من خالی!!!

خودش دوشنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 23:13

عجب عکسی گرفتماااا! وجدانا حیف نبود گوشی ۳.۲ مگاپیکسل با لنز زایسم گم و گور بشه؟
خدا حفظت کنه مرد عملی زناکار

* سه‌شنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 23:48

۱- عکس بی نظیریه واقعا... عالیه.. نمیتونم بگم از دیدن عکسش چقدر لذت بردم... احساس خنکای دلپذیرش مستم میکنه... همین لحظه به چنینجایی واقعا نیاز دارم... کوه باشه و خنکای دلپذیر و هوایی که مفرح ذاته... همین الان دارم حسودی میکنم به تو... خیلی هوس چنین جایی رو کردم.
۲- حیف. کاش بودی میرفتی... نمیشه دوستات به جای تو به من زنگ بزنن پلیز؟؟
۳-من این تیکه قزوینشو دقیق نفهمیدم ولی اگه همون قضیه معروفشه خیلی بیمزه بود... بعضی چیزا بدون شرح باشن بهترترن. لازم نیست که در موردش نوشت مثل همین عکس... یه بدون شرح.
۴- اون چوپونه یه قیافه کاملا دهاتی داشت :دی ولی در کل موافقم طبیعت بیداد میکنه. دخترای دهاتی رو دیدی لپاشون اندازه تموم سرخیای دنیا سرخ و قشنگه... البته دلفریب بودنشو نمیدونم :دی
بعدشم آقاجان عهد بوق نیست که... آب و صابون که سهله ژل هم که هیچی بابا این چوپونا ماشین قراضه شون الگانس و باراباسه... کجای کاری؟؟؟ این پدرهای پدرها به جای چه نسیمی چه شبی داشته اند و اینا کاش یه کمی زمین میداشتن الان کلی خوش بحالمون بود
۵- احتمالا چرت و پرتام اینجام سرایت کرده :دی

من.....هیچ چهارشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 12:07

خوب!
همینجوری!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد