آنچه از زندگی می آموزم...

کوه با نخستین سنگها آغاز می‌شود/انسان با نخستین درد/در من زندانی ستمگری بود که به آواز زنجیرش خو نمی‌کرد/من با نخستین نگاه تو آغاز شدم

آنچه از زندگی می آموزم...

کوه با نخستین سنگها آغاز می‌شود/انسان با نخستین درد/در من زندانی ستمگری بود که به آواز زنجیرش خو نمی‌کرد/من با نخستین نگاه تو آغاز شدم

فصولی از انتخابات و انتصابات

به دلیل حضور خود بنده در بلاد غربت و به دلیل حضور شناسنامه بنده در یک بلاد غربت دورتر که کلی با هم فاصله دارند نتوانستم در تمرین دموکراسی اخیر شرکت کنم! البته الان میتونم مثل خیلیهایی که رای ندادن سوسه بیام و بگم من رای ندادم و دیدین گفتم و ...... کلی از این حرفها 

بنده اینجا با صدای رسا اعلام میکنم که تب انتخابات و تب موسوی من رو هم فرا گرفته بود و اگر شناسنامه م همراهم بود به موسوی رای میدادم! همه با گذشت ۶ روز از انتخابات اخبار رو تعقیب کردن و از همه اخبار کم و بیش خبر دارن. من چندتا مطلب کوچیک رو این چند روزه دیدم و شنیدم که میخوام راجع به اونا بگم: 

۱) چهارشنبه و بعد از نامه رفسنجانی به رهبری بنده حقیر با این ذهن الکن و غیر سیاسی خودم بوی گند کودتا رو شنیدم و به چندتا از دوستان هم گفتم! اصلا از دلشوره ای که از شمارش آرا همه جا رو گرفته بود میشد فهمید که مردم علیرغم رای به موسوی نمیخوان باور کنن که آقا محمود میخواد بره! ولی جالب اینجاس که با وجود تمام اینها و پیش بینی خودم کاملا از دیدن نتیجه شوکه شدم. چون تا حالا دروغی در این حد بزرگ به مردم گفته نشده بود. این یه حرکت جدید و خیلی انقلابی بود 

۲) آقایی به اسم دیبا که میگن داداش فرح دیباس و کچل هم هس؛ در گفتگویی که با صدای امریکا داشت عنوان کرد که انتخاب آقا محمود اتفاقا باعث یکدست شدن فضای سیاسی کشور میشه و امکان گفتگو با امریکا میسرتر! من تا به حال تفسیری به این مزخرفی و مفسری به این احمقی ندیده بودم که از کل حوادث پیش اومده فقط به فکر رابطه ایران و امریکا باشه! ایشون مردم دوستی رو درحد اعلا درک کردن! 

۳) دوستی در بخش نظرات شما گفت از اینکه رای ندادم به خودم افتخار میکنم! این دوست گرامی به این مطلب اشراف ندارن که اصولا انجام افعالی که ذاتا منفی هستن هیچ هنری محسوب نمیشه و هیچ افتخاری نداره! اصولا انجام دادن عمل مهمه نه انجام ندادنش! ما میریم قهر! شما هم خودتون میدونین! ما به قهر کردنمون افتخار میکنیم!  

۴) اولدوز نازنینم حرف خیلی قشنگی زد! ۱۲ سال پیش گفتیم <خاتمی بنویسیم ناطق بخوانیم> ولی به هر دلیلی اینطور نشد! ۴ سال پیش قهر کردیم و یکی اومد که آب پاکی رو رو دست همه قبلیها ریخت! امسال با همون ذهنیت ۱۲ سال پیش اومدیم و اینطوری شد. اگه نمی اومدیم چی میشد مثلن؟ کی میومد بگه رای منو پس بگیر؟ کی میگفت رای من کو؟ 

دیروز توی تهران راهپیمایی سکوت برگزار شده! بدون شعار و هیچ حرکت خشنی؟ به یاد ندارم تا حالا این کشور همچین چیزی رو به خودش دیده باشه!! هر جا ۱۰ نفر جمع شدن شعار زنده باد مرده باد همه جارو اشغال کرده.ما داریم یک دوران گذر طلایی رو طی میکنیم! امیدوارم بهای این گذار خیلی سنگین نباشه با این متعصبین وحشی که توی خیابونا راه افتادن! 

۵)من اینجا مخالفت خودم رو با ۸۰ درصد برنامه های صدای امریکا اعلام میکنم! بی بی سی رو بیطرف تر و حرفه ای تر میبینم! کارشناس صدای امریکا گفته کودتا رو روسها طراحی کردن و کودتاشون هم مثل هواپیماهای توپولوفشون سقوط کرده! ( این جمله خیلی شعاریو ضد روسی هست! امیدوارم نظر ایشون درست باشه ولی ایشون نمیدونن که اگه این توپولوفهای روسی نبودن ما باید ۲۰۰۰ کیلومتر با اتوبوس طی طریق میکردیم) پس زنده باد توپولوف! مرده باد کودتا 

 ۶) همین االانه ما بدجوری حس خس و خاشاکی بهمون دست داده! هرکی هم بخواد بهمون دست بزنه خراشش میدیم! لطفا یه جوری به این خس و خاشاک جرقه برسونین تا براتون تفهیم بشه که چه آتیشی به پا میشه! 

۷) آقا محمود اعلام کردن که ایشون هم سید هستن و وقتی بهشون رسوندن که چه قافی دادن اعلام نمودن که از طرف مادری سید هستن! عقده سید بودن دارن مثل اینکه! 

۸) خانم فاطمه رجبی نویسنده کتاب آقا محمود معجزه هزاره سوم در بیاناتی اعلام داشتن که این رنگ سبز رنگ لجن میباشد! 

۹) آقا محمود روی کریستین امانپور را کم کردند وقتی گفتند در این کشور آزادی تقریبا مطلق هست! من جای خالی اوریانا فالاچی را شدیدا احساس میکنم که اگر بود میگفت پس این پتویی که ما رو مجبور کردی بپیچیم دور سرمون چیه؟؟ 

۱۰) آقای میرحسین موسوی گفتند تا احقاق حق کامل به راهی که شروع کرده اند ادامه خواهند داد! امیدواریم رگ ترکی ایشان ورگ لری همسرشان نخوابد! 

۱۱) همه میپرسند از تبریز چه خبر؟ همه میگویند اگر تبریز هم شروع کند دیگر نمیشود نهضت را خواباند! خانمها و آقایان ! بدانید و آگاه باشید که تبریز ۳ سال پیش شروع کرد و همینهایی که الان میگویند تبریز چه خبر میگفتند بابا یه سوسک که دیگه این همه جیغ و داد نداره! هنوز هستند کسانی که از آن زمان تا به امروز رنگ خانه را ندیده اند! 

اونوقت یکی پیدا میشه مثل سید ابراهیم نبوی که بگه توی ایران از ترس ترکها نمیشه کاریکاتور کشید و طنز نوشت! و کلی هم تخطئه کرده بود اون حرکت رو! الانم فقط توی زن امروز صدای امریکا برای زنها جوک میگه! انصافا حقشه با این سطحی نگریش!!!

بعدش هم گفتن خارجیها (حدود نیم میلیون) اومدن تبریز شعار دادن و رفتن!!!! کسی اونموقع به خونخواهی تبریز اومد؟ نه!! اما ماشالله تبریزیها دست به خونخواهیشون خوبه!! ۲۰ تیر ۷۸ رو که یادتون نرفته؟ 

ولی علیرغم همه این حرفها ما بازم هستیم!  

امیدواریم دولت کودتا سقوط کند! فقط همین.

نظرات 9 + ارسال نظر
مهدی پنج‌شنبه 28 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 21:59 http://fa.chonoo.com

سلام،
اگر دوست داری از امکانات بیشتری استفاده کنید، از تکنولوژی روز در بلاگ خود بهره برید و آن را به سایت تبدیل کنید، به سایت زیر مراجعه کنید.
http://fa.chonoo.com
این سایت به غیر از امکانات پایه، امکاناتی از قبیل نظرسنجی برای مطالب، ارزیابی مطالب، عضویت برای سایت خویش، گالری تصاویر، آپلود فایل، ایجاد شناسنامه برای کاربران، صندوق پیام در به مانند GMail برای ارتباط بین کاربران، شمارنده‌ای در قدرت GoogleAnalytics و انجمن گفتگو را به رایگان در اختیار شما قرار می‌دهد.
از اینکه یک بار از این سیستم استفاده می‌کنید، ممنون.
موفق باشی...

یه دوست! پنج‌شنبه 28 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 22:19

سلام [گل]
دست مریزاد و خداقوت ....
ما در http://7khatha.com هستیم. حتما سر بزنین. امکانات جالبی داره. چت روم صوتی تصویری قوی و انجمن هم داره . هر یوزر میتونه صفحه شخصی (شبیه به 360 ) داشته باشه و کلی امکانات دیگه که ارزش امتحان کردن رو داره دوست من.

[گل] به امید دیدار [گل]

* جمعه 29 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:54

1- عزیزم نتیجه شگفت زده ت نکرده، وقاحت و بیشرمی شگفت زده ت کرده...حد اعلای وقاحت... حرکتشون زیادی انقلابی بود... فکر کن توی فوتبال دست و پای یه تیم و ببندن و برن 7 تا گل بزنن، بعد دست و پاشونو باز کنن که حالا بازی کنیم و نهایتا هم داور گلای اینا رو حساب نکنه؛ لفظ انقلاب حیفه عزیزم
حرکت جدید نبود، شعوری که ملت بهش رسیدن جدید بود. والا این تقلبا مگه دفه پیش و پیشترا نشد، ولی اینجوری رو نشد. حرکت مردم جدید و انقلابی بود. شعوری که من تو دور و بریام دیدم و میبینم خیلی بالاست و این برام خیلی لذتبخشه.

2- :دی در این مورد نمیدونم چی بگم. اینا چرا نمیرن زندگیشونو بکنن. تازه خوش خوشونشون شده بلن شدن هی میان تو تیویای اونور جیغ و ویغ میکنن.
حالا فضا که یکدست دیکتاتوری میشه دیگه. این یکدستیشو راست گفته!

3- اون دوست در بش نظرات کجا گفت؟؟ ها؟؟
نظرمو قبلا نوشتم.
ولی این تعبیرت خیلی عالی بود. یعنی خیلی های کلاس و جالب و جامع بود. خیلی لذت بردم از تعبیرت. مرسی. راستش جمله بندیشم خیلی قشنگ بود.

* جمعه 29 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:55

4- "دیروز توی تهران راهپیمایی سکوت برگزار شده! بدون شعار و هیچ حرکت خشنی؟ به یاد ندارم تا حالا این کشور همچین چیزی رو به خودش دیده باشه!! هر جا ۱۰ نفر جمع شدن شعار زنده باد مرده باد همه جارو اشغال کرده.ما داریم یک دوران گذر طلایی رو طی میکنیم! امیدوارم بهای این گذار خیلی سنگین نباشه با این متعصبین وحشی که توی خیابونا راه افتادن! " اینا محشرن... جدی میگم... تعبیر عمیقیه و کاملا موافقم با نظرت.
و واقعا امیدوارم این گذار با جوی خون همراه نباشه.
امروز رییس انتصابی دانشگاه تهران اعلام کرد: اون 5 نفری که میگفتن دانشجو ان کشته شدن، شایعه بوده، دانشجو نبودن. از کسی در اون مسند بعیده ارزش انسان رو اینجوری لگدمال کنه. با این توصیف که از یکی پرسیدم و گفت 5 تاشونم دانشجوی خوابگاهی بودن.
و وقاحت ادامه داره تایماز...

5- آی میخندیدیم به ملت :دی
فک کن با هواپیما میری و میای ماهی اوضامون اینه با ماشین میشد سالی یه بار.......... آقا زنده باد توپولوففففف

6- نه لطفا... شما تبریزی هستی... آتیش بگیری داغون میکنی.

7- ا. نشنیده بودم؛ من شنیدم تو مناظره به رضایی گفت، رضایی سیده از طرف مادری نه اون. کجا گفته اینا رو؟

8- خدایی آقا محمود که معجزه هستن... قبول داری که؟؟
بعدم حالا یک زن پیدا شده مردونه حرف میزنه شما چرا اینطوری برخورد میکنی، هاله نور میاد میزنه تو کمرتااااا

* جمعه 29 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:57

9- بله، اوریانا فالاچی الان لازمه واقعا. کتاباش دم دستم نیست ولی اوضاع ایران منو یاد اون مصاحبه ش با سلطان جایی میندازه که اسمش یادم نیست که برای رفتن پیشش مجبورش کرده بودن بجای شلوار دامن بپوشه چون سلطان از زنای شلوارپوش بدش میومده. ملتش داشتن تو بدبختی غوطه میخوردن، بعد آمارا اعلام میکرده که شماها خیلی خوشبختین؛ تلویزیونشونم فقط سلطان رو نشون میداده و اخبار الکی! کجا بود اونجا؟؟ یه کشور آفریقایی بود به نظرم. دقیقا ایرانه الانه... باید میبود و مینوشت!

10- امیدوارم... امیدوارم پشت ملت رو مثل حوادث تیر 78 خالی نکنن!
درسته خاتمی اونوقت گفت ملتی که قهرمان بخواد وای به حالش و اینا ولی هر حرکتی رهبر میخواد. امیوارم لیاقت رهبر بودن برای این ملت رو توی این برهه زمانی داشته باشه.

11- در مورد سه سال پیش فقط یه تبریزی میونه اینجا چی شد. فقط یه تبریزی کماندوها رو دید؛ و فقط یه تبریزی فهمید که چی داره میشه
یه خون که ریخته بشه ادامه پیدا میکنه، خونای الان ادامه خونای همون موقع ست.
بیخیال اینا هم میدونن چه خبره که قدم به قدم نیرو گذاشتن تو هر نقطه. اونایی که حکومت نظامی ندیدن بیان تبریز... بجای ز دور دستی بر آتش گرفتن باید بیان تبریز و ببینن که اینجا همه چی چن برابر محدوده ولی تهش میدونیم که هستیم... مثل همیشه تاریخ این مملکت... با ارج نشناخته

در مورد ابراهیم نبوی هم که بابا این جیره خور بدبخت اگه واقعا مرام داشت تو دو روز زندانش به غلط کردم نمیفتاد تا نامه عفو برا آقا بنویسه. در واقع بیشتر هجو نویسه تا طنز نویس. چه بهتر بهتره که بترسن و نکشن... خیلی هنر داشت وایمیستاد پای چرت و پرتاش تو همون دوران اصلاحات.

امیواریم عمیقا....

۱۲- شاد زی

۱۳- گ... رو سر بزن لطفا

* جمعه 29 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:59

ادامه ۱۱- راستی خارجیا اومدن... ولی نه واسه دادن شعار... یادته که... واسه له کردن مردم

منظورم از دوست یه هموطن بود که برای صدای امریکا ایمیل زده بود
من خودم قضیه سید رو نشنیدم یکی تعریف میکرد که توی کنفرانس خبری بعد از انتخابات گفته!
ممنون بابت تعریفت و خوشحالم که خوشت اومده

کوروموزوم نا معلوم پنج‌شنبه 4 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 20:59 http://xxxy.blogsky.com

اوووم برای این پست تایماز اومدم یه عالمه کامنت بذارم قبلنا که پرید.
اوووم خوب این جواب اولدوزه :
توی همین سن
فقط خودت تنهایی

* شنبه 6 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 21:34

به نقل از ...
"یا قبول می کنی که ما ۶۴ درصد جامعه ایم ... شما ۳۳٪ یا اونقدر ازتون می کشیم که جدی جدی برسیم به همین نسبت ... حالا خود دانید ... کدومش ...؟"

کوروموزوم نا معلوم شنبه 6 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 22:40 http://xxxy.blogsky.com

ااوووم کلی از کامنت طولانیت ذوق کردم.من هم فکر کنم همین رویه تو رو در پیش میگرفتم .تا زنده بودن کسانی که دوستشون داشتم کاری به جز زندگی و دوست داشتن اونا نمیکردم بعد چون یه عمر برای یاد گیری وقت داشتم همه ی وقتمو صرف یادگیری و گردش تو جاهای مختلف جهان و دوست داشتن آدمای جدید میکردم البته اینکه هی بخوای کسانی که دوستشون داریو توی دوره های مختلف زندگیت از دست بدی خوب خیلی سخته اما خوب من عادت دارم به دوست داشتن.
البته یه منبع مالی درست حسابی واسه خودم درست میکنم که بتونم به کسانی که همیشه فقرشون تو دنیا آزارم داده کمک کنم و صد البته خودمم تو رفاه باشم و دغدغه مالی نداشته باشم.
نمیدونم شایدم کسیو پیدا کنم که مث خودم باشه که بتونم تا ابد دوستش داشته باشم و با هم همه ی اینکارارو بکنیم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد