آنچه از زندگی می آموزم...

کوه با نخستین سنگها آغاز می‌شود/انسان با نخستین درد/در من زندانی ستمگری بود که به آواز زنجیرش خو نمی‌کرد/من با نخستین نگاه تو آغاز شدم

آنچه از زندگی می آموزم...

کوه با نخستین سنگها آغاز می‌شود/انسان با نخستین درد/در من زندانی ستمگری بود که به آواز زنجیرش خو نمی‌کرد/من با نخستین نگاه تو آغاز شدم

نوشتن مال وقتاییه که

*

*

یادمه اون موقعها بهش میگفتم میدونم نوشتن برای مواقعیه که یا خیلی شادی یا خیلی غمگین... یا خیلی خسته ای یا خیلی داغون... خلاصه مال اون حسای خیلیه؛ که همین لحظه هستن و چن لحظه دیگه نیستن... اونوقتا که دیگه روشنفکریم ته کشید و اونموقعی که حس مالکیت برام معنا پیدا کرد، یادمه همین لحظه ها چه عذابی برام بدنبال داشتن، لحظه هایی که اون نمیخواست تقسیمشون کنه ولی من زورکی خودمو توشون جا کردم... یادمه بهم گفت که مسخره ش کردم ولی همین الانم که الانه در حتی تو پس و پشتای ذهنم هیچ حقی براش قائل نیستم... حالا منم و یه دنیا حس خیلی... خیلی ترین...

خاصیت روابط لانگ دیستنس همینه؛ همین که خستگیا و بی پناهیاتو باید تکی مزه مزه کنی... حالا هر چقدر سیل کلمات و سورپرایزای محبت آمیز زیاد باشه جای این بودن فیزیکی رو نمیگیره... جای اون بودنه تو اون لحظه بحران رو...

 خاصیت آدمای درد دل نکن همینه... که هرچی ازش بپرسن چی شده یه لبخند پلاستیکی تحویل عالم و آدم بده که هیچی...

اصلا خاصیت زندگی همینه... که باهات بازی کنه...

و خاصیت همه اینه که مجبورت کنن با قواعد اونا بازی کنی...

حالا منم و یه دنیا حس خیلی... خیلی ترین...

و یه قرارداد نانوشته برای داد نزدن... برای نگفتن... برای ننوشتن اون لحظه های خیلی...

*

*

نظرات 3 + ارسال نظر
کوروموزوم نا معلوم یکشنبه 21 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 21:03 http://xxxy.blogsky.com

وایییییی آره منم به شدت موافقم که هیچی جای حضور فیزیکی رو نمیگیره حتی دیدی چقدر آدم این موقع ها اختلافم پیدا میکنه؟من که اینجوریم یه مدت که مامانم نمیذاره منگورو ببینم شروع میکنم بد اخلاق شدن با اون بعد هی دعوامون میشه دقیقا هم میدونم به خاطر دلتنگیمه
تازه درد و دل کنم که باشی به کی میتونی بری بگی من دلم براش تنگ شده؟حتی به خودشم نمیشه گفت یا حداقل من آدمی نیستم که بگم.

کوروموزوم نا معلوم یکشنبه 21 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 21:04 http://xxxy.blogsky.com

آهان اینم یادم رفت که بگم من تو شرایط سخت و مزخرف زندگیم تونستم چیزای خوب بنویسم کاملا موافقم نوشتن مال وقتاییه که...

تایماز سه‌شنبه 23 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 18:00

با حرکتهایی که میکنی تحمل دوری رو هر چه سختتر میکنی و ....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد