پنجشنبه و جمعه هفته پیش دوباره فرصتی شد تا از فضای شهر و دود و ترافیک و brt خارج بشم و به دامن طبیعت برم.و چه طبیعتی! یه طبیعت وحشی و زیبا که وقتی یه کم فقط یه کم آسمون روی خوش بهش نشون نده به طرز دلهره آوری مخوف میشه.ساوالان برای من عظمتی داره که این بزرگی و شکوه رو هیچ جای دیگه ای توی عمرم تجربه نکردم. درسته که امروز در سایه مناسبتر کردن جاده و افزایش امکانات حتی با پژو 206هم تا پناهگاه میرن و در سایه قرصهای ضد تهوع و قرصهای انرژی زا همه میتونن تا بالای قله برن و جلال و شکوه قله و دریاچه رو ببینن؛ ولی به نظر من هنوزم که هنوزه قلب آدم به تپش میفته وقتی داره احساس میکنه که به قله نزدیک شده و بی اختیار در آخرین شیب منتهی به قله به عظمت و سترگی این کوه اعتراف میکنه!
این شیب جزو اون محلهای پشیمونی هس که در میانه راه اظهار پشیمونی میکنی از رها کردن خونه گرم و غذای چرب خونه و لعنت میفرستی به خودت که چی اینجا گم کردی که از ساعت 2 نصفه شب عزم قله کردی و مگه اون بالا چی دارن خیرات میکنن!ولی فقط کافیه یک ساعت از در رفتن خستگی تنت گذشته باشه که دوباره دلت هوای نسیم شلاق گونه قله و باد در حال چرخ زدن در محوطه دریاچه رو بکنه. همین الان اگر کسی پایه باشه حاضرم این پنجشنبه و جمعه رو هم اونجا باشم.
البته به همه توصیه میکنم وسط هفته برین.چون آخر هفته ها خیلی شلوغ میشه!جایی رو که تا چندسال پیش فقط لندرور میتونست بره و بیاد الان با اتوبوس و مینی بوس و سمند Lx میرن و میان. طبیعت داره بکارت خودش رو از دست میده!
خوب بده. چی میشه مثلا...
یه چیزی میگمااا
یعنی نمیدونی چی میشه؟؟ یا بازم میخوای صدای منو دربیاری!!!
نظر خودمو حذف کردم چون از جوابش خوشم نیومد... خیلی خشن بود :دی... یعنی میخواستم جوابو حذف کنمااااااااااا گفتم داد و هوارت میره هواااا