آنچه از زندگی می آموزم...

کوه با نخستین سنگها آغاز می‌شود/انسان با نخستین درد/در من زندانی ستمگری بود که به آواز زنجیرش خو نمی‌کرد/من با نخستین نگاه تو آغاز شدم

آنچه از زندگی می آموزم...

کوه با نخستین سنگها آغاز می‌شود/انسان با نخستین درد/در من زندانی ستمگری بود که به آواز زنجیرش خو نمی‌کرد/من با نخستین نگاه تو آغاز شدم

شدت

من فکر می کنم بازی ای که آدم با شدت بازی نکند هیچ لیاقت بازی شدن ندارد و طبیعی ست که آدم زار و زخمی و خونین و مالین می شود وقتی شدید است. 

بدون شرح. اصلا قابل توصیف نمیباشم.

نظرات 2 + ارسال نظر
تایماز پنج‌شنبه 5 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 10:10

در راستای اینکه من اصلا از پستت سر در نایاوردم سوالات زیر رو مطرح میکنم تا شاید یه چیزایی بفهمم به شرطی که تو جوابشون رو بدی.
۱- شدید بازی کردن را دوست نداری؟
۲-از اینکه باهات بازی کنند خوشت نمیاد؟
۳- اگه شدید بازی کنی زخمی میشی؟
۴- وقتی بازی میکنی اونقدر شدید بازی میکنی تا زخمی و خونی بشی؟
۵- از خونی شدن میترسی؟
۶-اصلا الانه دلت میخواد بازی کنی یا نمیخواد؟
۷-پیچیده شدی و قابل توصیف نمیباشی؟
۸- حریفت خیلی وحشیه و هربار بازی میکنه خونی مالی میکندت؟
۹-حریفت اصلا شدید بازی کردن بلد نیست و حوصله ت رو سر میبره؟
۱۰- حریفت لیاقت اینکه باهاش بازی کنی رو نداره؟
۱۱- آخرش چی میشه؟
۱۲-
۱۳-
۱۴-

کوروموزوم نا معلوم پنج‌شنبه 5 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 14:40 http://xxxy.blogsky.com

نمیدونم به شدت بازی کردن شاید خاصیت بازی بودن رو از بازی بگیره.مگه اینکه اون بازیو برای خودت یه جنگ محسوب کنی که فقط شکل و ظاهر یه بازیو داری.اون وقت طبیعیه که خونی و مالی هم بشی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد