آنچه از زندگی می آموزم...

کوه با نخستین سنگها آغاز می‌شود/انسان با نخستین درد/در من زندانی ستمگری بود که به آواز زنجیرش خو نمی‌کرد/من با نخستین نگاه تو آغاز شدم

آنچه از زندگی می آموزم...

کوه با نخستین سنگها آغاز می‌شود/انسان با نخستین درد/در من زندانی ستمگری بود که به آواز زنجیرش خو نمی‌کرد/من با نخستین نگاه تو آغاز شدم

فضای برتولوچی

اصلا نمیدونم چطوری میشه یه فیلم فرانسوی بدون زیرنویسو دید و در موردش نظر داد. زحمتای شبانه روزی تایماز و یه اپسیلون هم من البته، جواب داد و ما موفق به دانلود فیلم "آخرین تانگو در پاریس" ساخته برتولوچی شدیم.  خوشبختانه من نقد این کار رو خوندم و قصه داستان رو کاملا  میدونم و حتی تا حدودی دیالوگهاش هم برام آشناست والا دیلوگای فرانسوی بدون زیرنویس فهم فیلم رو مشکل میکنه.

فضای رویداد فیلمهای برتولوچی همیشه یه فضای کاملا خاکستریه... فضایی سرد و خشن، یه فضای پاییزه... فضای سردی که برای درکش هیچ نیازی به فهم جملاتش نیست. هرچند بزعم عده ای شاید فیلمهای برتولوچی از عنصر س*ک*س بعنوان عامل مخاطب پسندش بهره گرفته، ولی با نگاهی عمیقتر تم اصلی فیلمهای برتولوچی بحران عمیق انسانه. این موضوع در فیلم "آخرین تانگو در پاریس" هم دیده میشه...

به بهانه این فیلم یه سری هم به فیلمهای "مالنا" و "دریمرز" زدم و همین بهانه ای شد برای نوشتن مطلب زیر...

"مالنا" فیلمیه که شاید برای اغلب پسرای نوجوان بنوعی همذات پنداری داشته باشه؛ که من در مورد این قضیه صلاحیت نظر دادن ندارم... ولی برای من در اولین بار دیدنش هم یکی از تاثیرگذارترین، زجرآورترین و عمیقترین فیلمهایی بود که دیده بودم و دیدم... هرچند زمان رخداد این فیلم مال مدتها پیشه ولی زخم عمیقی که این فیلم بیان میکنه چیزی ورای زمان و مکانه...

صحنه بیرون کردن مالنا از شهر فقط عریان کردن زخم عمیق و کهنه است... حذف فردی، انسانی که تا همین چند روز پیش به دلیل وجود یک فرد در کنارش مورد احترام و حسادت بوده، چند روز بعد به دلیل هر چیزی که اسمش رو برتری بذاریم مورد ترس، حسادت و آزار واقع میشه تا اونجاییکه بعد از مرگ پدر هیچ زنی- تکرار میکنم هیچ زنی بهیچ مردی که تحت اختیارش بوده اجازه نمیده کاری برای معاش به این زن بده- و پس از اون که مجبور به تن فروشی – صرفا برای معاش و شاید انتقام از اسما انسانهای دور و برش - میشه مورد تحقیر و سوءاستفاده قرار میگیره...

دردناکترین نقطه این فیلم ضرب و شتم مالنا و بعد از اون تبعید توسط زنان – همجنسان- هست. زنان همیشه قسی القلب ترین، خشنترین و ایرادگیرانه ترین افکار و احساسات رو نسبت به همجنسان خودشون بدون هیچ امکانی از بخشش و عفو دارن. (موید این مطلب بحثیه که "اوریانا فالاجی" در کتاب "جنس ضعیف" در مورد زنان پاکستان نوشته... این زنان صرفا به دلیل اینکه خودشون رنجی رو تحمل کردند، قساوت و بیتفاوتی ای رو نسبت به رنج همجنسان خودشون به عنوان رفتار نهادینه کردند) از نظر یک زن همیشه اشتباه یک زن دیگر غیر قابل بخشایشه... و رنج به عنوان یک سرنوشت نهادینه شده در باور جمعی چیزیه که سند تاییدش پیش از همه توسط خود زنان امضا میشه...

نمیشه گفت این رفتار همیشه نشات گرفته از تقابل منافع اونهاس... این سوالیه که هرگز شاید پاسخی بهش داده نشه...  و دردناکتر شاید سکوت مردانیه که روزی برای بدست آوردن همین فرد سر و دستها میشکستند...

شاید واقعیت داره که "مردان زیر پای زنان آتش برمی افروزند و زنان حقیر برای این آتش هیزم گرد می آورند"

برتولوچی به جرات نگارگر ضعف درونی انسانهاست....

.

پ.ن.1. این بحث هیچ ربطی به حسادت نداره... از دید من حسادت اولا یک بحث فراجنسیتیه و در ثانی اصلا بد هم نیست... تصور از دست دادن فردی که نسبت بهش احساس تعلق میکنی نتیجتا حسادت سنگینی رو بدنبال خواهد داشت و من حتی این رو جزو ذمایم اخلاق انسانی نمیدونم... بنابراین بحثم هیچ ربطی به حسادت نداره که از دید من اصلا چیز غیر مجازی نیست... ولی نکته اینجاست حسادت اینگونه تمام محدوده مخلوقات دنیا رو برنمیگیره... دقت: حسادت حق ماست و بهیچوجه ازش کوتاه نمیایم...

.

پ.ن.2. در حاشیه انتخاب دکتر دستجردی به وزارت بهداشت: توضیح اینکه این بحث من هیچ ربطی به قبول مشروعیت داشتن یا نداشتن این دولت و به تبع اون وزرا نداره... بحث انتخاب یک خانم در محافل تبدیل به یه سوژه عظیم شده... آقایون با قیافه حق بجانبی میگن: حالا چه فرقی میکنه، مثلا مرد باشه یا زن مگه قراره کاری بکنن... و در ادامه از طرح بیمارستانهای جنسیتی حرف میزنن... و خانمها حرف از این میزنن که "زن متعصب همیشه خطرناکتر از مرد متعصبه" و من اینو قبول دارم چراکه این تعصب در صورت اینکه قدرت اجرایی پیدا کنه در گام اول گریبانگیر همجنسان زنان میشه... نشانه های کمرنگش رو دور و بر خودتون میبینید؛ نگاه کنید...

ولی من از اعماق وجودم این انتخاب حتی صوری رو جشن میگیرم... ما یاد خواهیم گرفت که قدم بقدم پیش بریم، اشتباه کنیم و تجربه کنیم و حتی بازخواست بشیم... این حق ماست. 

*

نظرات 2 + ارسال نظر
کوروموزوم نا معلوم دوشنبه 16 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 15:34 http://xxxy.blogsky.com

در مورد حسادت کاملا باهات موافقم.
البته حسادت های تعلقی نه حسادت های مادی.
توی آتش بدون دود یه جا مارال به آلنی در مورد حسادت میگه که خیلی دوسش دارم.
قبلا تو وبلاگم نوشته بودم.
از این سایتای زیر نویس زیرنویسشو دانلود کن.

مرسی عزیزم

تایماز سه‌شنبه 17 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 00:11

۱- راجع به برتولوچی و فیلماش صحبت کردیم تا حدودی. یادم باشه آدرس اون نقدها رو بگیرم در مورد آخرین تانگو در پاریس تا یه چیزایی ازش حایم شه. به هر حال همونطور که گفتم من از دریمرز خیلی خوشم نیومد.به نظرم حجم نودیتیش اغراق آمیز بود. به هر حال برتولوچیه دیگه!

۲- حسادت تا وقتی که مال خودت باشه هیچ عیب و ایرادی از نظر من نداره که هیچی خیلی هم مفیده. حسادتی که مال خودت باشه و بروز نکنه باعث پیشرفت میشه. در مورد حسادت دو نفره هم نظرمو میدونی. خود من به شدت در مورد بعضی چیزا من جمله خود تو به شدت انحصارگرا هستم و اینو البته بلک هارتی نمیدونم

۳- در مورد وزیر زن صد البته پر واضحه که نگاه جنسیتی کردی. به قول یکی از نماینده های مجلس مردای زیادی بودن که برای این پست برازنده تر بودن بنابراین این بازیها هدف دیگه ای پشتش داره. من هی گفتم به آجرلو رای بدین! رای ندادین فاطمه آلیا رو پیشنهاد کردن برای وزارت. فکر کنم از سال آینده طرح چادرشب اجباری از مقطع اول ابتدایی برای دخترا اجباری بشه و همینطور توی کتابای درسی در مورد فواید تعدد زوجات کلی مطالب آموزنده نوشته بشه!
عطف میکنم به مطلب خودت که "زنان همیشه قسی القلب ترین، خشنترین و ایرادگیرانه ترین افکار و احساسات رو نسبت به همجنسان خودشون بدون هیچ امکانی از بخشش و عفو دارن."
فکر نکن با اومدن سه تا وزیر زن تفاوتی در آنچه که امروز تبعیض علیه زنان نامیده بشه به وجود بیاد. همه اتفقات رو نمیشه به فال نیک گرفت عزیزم

تایماز عزیز خودم م نوشتم اینجا نگاهم جنسیتی بوده... من کلا با طرز تفکر حاکم مشکل دارم و نمیتونم مشروعیتش رو قبول کنم ولی وقتی موضع میگیرن دلخور میشم... طرز تفکر نباید این باشه که <وزیر نباید زن باشه چون شب و روز با مرد است اختلاط نامناسبه: به نقل از ائمه جمعه و مراجع معظم> بیان بگن صلاحیت عملی و شغلی نداره... بحثم اینه والا......
منظورت سوسن کشاورزه دیگه احتمالا که آلیا بجاش پیشنهاد شده بود... که ظاهرا رهبر خواسته به نظر مراجع احترام بذاره... اینم پس گرفته پیشنهادشو...
در هر حال مهم نیست... چه فرقی میکنه واقعا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد