آنچه از زندگی می آموزم...

کوه با نخستین سنگها آغاز می‌شود/انسان با نخستین درد/در من زندانی ستمگری بود که به آواز زنجیرش خو نمی‌کرد/من با نخستین نگاه تو آغاز شدم

آنچه از زندگی می آموزم...

کوه با نخستین سنگها آغاز می‌شود/انسان با نخستین درد/در من زندانی ستمگری بود که به آواز زنجیرش خو نمی‌کرد/من با نخستین نگاه تو آغاز شدم

اینور شهر- اونور شهر

الف) اینورش

شنیده شد که تابستون امسال تبریز در جذب گردشگر مقام اول رو به خودش اختصاص داد. البته تاکید میکنم گردشگر نه زوار! چون اگه مجموع گردشگر و زوار رو حساب کنیم وشهد همیشه خدا اولینه!

شنیده شد که همچنین تبریز که اصولا معروف به شهر اولینهاس، در میزان پاکیزگی شهر هم امسال مقام اول رو بدست آورد. این قضیه به همراه کم گدا دار بودن شهر،جزو افتخارات تبریز محسوب میشه!

دیده شد و شنیده شد که دیشب تراختور طی یک بازی خوب استقلال رو متوقف کرد و همینطور رتبه اول تعداد هوادار رو در ایران بدست آورد و رکوردهای قبلی رو شکست!

در این خصوص بنده نگرانم. اصولا هر وقت یه چنین اتفاقاتی میفته فوری یه بامبولی درست میشه و بی پولی و دعوای ساختگی علم میشه تا تیم نتیجه نگیره و روز به روز تعداد هوادارا کم بشه! این مسئله برای تبریز و تراختورش که یه بمب بالقوه محسوب میشن همیشه نمود بیشتری داشته! تراختور امسال اونقدر خوب نتیجه گرفت تا مجبور شدن بذارن تا بیاد لیگ برتر! و الا مثل سالهای قبل یه گربه ای میرقصوندن تا نذارن همچین اتفاقی بیفته. سه سال پیش و در اوج شلوغیهای تبریز با وجود اول شدن تراختور در لیگ یک، با یه قانون من درآوردی اجازه راه یابی مستقیم این تیم رو به لیگ برتر گرفتن تا طی دو بازی مشکوک برابر شیرین فراز کرمانشاه، تراختور رو حذف کنن.

ب) اونورش

امروز مردم یکی از محلات فقیر نشین تبریز در اقدامی شجاعانه و خودجوش جلوی سلختمان شهرداری تحصن کرده و یکی از خیابونهای مرکزی تبریز رو بستن و درخواست گاز شهری کردن. بنده به علت عجله نتونستم وایسم و قضیه رو پیگیری کنم، ولی گفته میشد بعضی از مامورین نیروی انتظامی برخورد خشنی با مردم داشته و اونا رو تهدید میکردن! فصل سرمای تبریز نزدیکه و ملت بیچاره از الان فکر زمستونشو هستن!

امروز توی BRT پیر مردی میگفت سقف خونه م خراب شده و موقع بازسازی مامورای شهرداری اومدن و اجازه درست کردنشو نمیدادن! الانه ایشون با زور و مکافات ساختمونش رو تموم کرده ولی طبق گفته خودش شهرداری مجوز تخریب گرفته! آقای پیرمرد میگفت در شهرداری با صدای رسا اعلام کرده که بالا برن پایین بیان همونجا میشینه و یک قران هم به شهرداری نمیده!

یه آقای پیرمرد هم میگفت بعد از 40 سال کاسبی توی یه مغازه، شهرداری یهو اومده گفته شما باید 8 میلیون تومن عوارض خلافی بدی! گویا یه آقای ثروتمند کل ملک و املاک مجاور ایشون رو خریده و ایشون حاضر به فروش نبوده. لذا آقای ثروتمند مذکور رفته از شهرداری پرونده مرونده درست کرده که شما 8 میلیون بدهکاری و از این حرفا! نمیدونم چرا یاد غرب وحشی و فیلمای وسترن و ریل راه آهن و نفت و طلا و اینا افتادم

و آخرش یه حکایت از پیرمرد توی اتوبوس:

یه پسر و دختر باهم عروسی میکنن. خونه اینا 2 تا راه داشته یکی راه راست و مستقیم و یه راه که از یه دره میگذشته!

خانومه هر روز از راه دره میرفته و میومده و شوهرش دائم میگفته از اونور نرو سرت بلا میارن و از این حرفا!

خانومه میگفته نگران نباش هیشکی نمیتونه .... منو بخوره ( عین جمله پیرمرد به مفهوم ماتحت و استعاره از اینکه کسی نمیتونه کاری با من داشته باشه)

مرده واسه اینکه زن رو سر عقل بیاره یه روز صورتشو میپوشونه و جلوی زن رو میگیره و بله! همینطور که مشغول ترتیب دادن خانومه بوده زنه یهو میگه: الهی ویروون بمونی دره! یه بار نشد ما نداده از این دره عبور کنیم! حالا باز خوبه که امروز فقط یه نفره!!!!

راستش من هیچ ربطی بین این حکایت و قصه خراب شدن سقف و دعوا با شهرداری نتونستم پیدا کنم. اگه ممکنه شما کمکم کنین!!!

نظرات 3 + ارسال نظر
* دوشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 23:08

۱- بلییییییییییییییییی... بازی تراختور رو از تلویزیون دیدیم و خیلی هم لذت بردیم. جدا بازی قشنگی بودااااا...در مورد بقیه شم اطلاعاتی ندارم... اگه اینجوری باشه که احتمال هم داره بشه (چون بهرحال تیمای پایتخت پارتیشون کلفت تره) متاسف میشویم ولی دیگه نمیدونم چیکار میشه کرد.

۲-من نمیدونم چرا تو تبریز همش برخورد خشن دارن با ملت... چی رو میخوان ثابت کنن؟؟
اه بابا... یه چیز بامزه... تو این محله های قدیمی یه جاهایی هست که ماشین رو نیست. حالا یه کوچه ای هست من ندیدم ولی مامانم میگه عرضش زیاد باشه ۱.۲۰ ه و خیلی هم درازه... بعد یکی رفته مجوز بگیره خونشو نوساز کنه. بعد از بررسی بهش گفتن کاربری ملکت پارکینگه( :دی) یعنی نمیدونم با کدوم عقلی این حرفو زدنا... حالا که ماشین نمیره خوب لابد قبلا پارکینگ بوده دیگه
بامزه تر اینجاست که بهش گفتن چند میلیون تومن باید بدی کاربریشو به مسکونی تغییر بدیم... حالا طرفم خالی کرده گذاشته رفته (:دی) یعنی آخرشناااا

۳- این حکایته چه جوری شروع میشه؟؟ یکی بود یکی نبود یه پسره و یه دختره بودن :دی :دی

منظورش شاید این بوده که الهی ویرون بمونی زندگی که همش ما رو ... تازه این (قضایا با شهرداری) معادل یه نفره چه برسه به بقیه بلایاا :دی :دی

۴- <اونموقع میفهمم عاشقی> یعنی چی؟؟ چرا به من نشون ندادیش پس؟؟ خوراک شر الماخه هااااا... بجون خودم راس میگم... حالا هرکی میخواد باشه... آدم که اینقدر سبک بازی در نمیاره...

۵-فایده ای نداره هر چقدر کمکت کنیم بازم فایده نداره... مشکل اساسی تر از این حرفاس

کوروموزوم نا معلوم سه‌شنبه 24 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 01:06

عجب حکایتی!!!
البته ما میگیم ویلان!نه ویرون

تایماز پنج‌شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 15:38

از بند۳ هیچی سر در نیاوردم! اینکه چرا به اون قسمت تاکید کردی برام نامفهومه!
من از اون قسمتش سر در نیاوردم که چرا زنه همش اصرار داشته از راه دره بره! احتمالا خیلی بهش خوش میگذشته و شکایتش الکی بوده!
از شکایت الکی زنه هم سر در نیاوردم چون با اون یه جمله شوهرش فهمید که خانومش ج ن د ه تشریف داره
۴) اصلن هم سبکی نیس! خوبه خودت دیدی چقدر سنگین برخورد کردم با کل قضیه!
۵) من فکر کنم تو ابعاد فاجعه رو کامل متوجه نشدی! البته تفسیری که آوردی بد نیس! ولی اصل قضیه اینجا مشکل خانومه نه شهرداری! با این حساب شهرداری حق داره ترتیب ملتو بده! چون ملت هی از راهی میرن که چندتا چندتا ترتیبشونو میدن :دی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد