آنچه از زندگی می آموزم...

کوه با نخستین سنگها آغاز می‌شود/انسان با نخستین درد/در من زندانی ستمگری بود که به آواز زنجیرش خو نمی‌کرد/من با نخستین نگاه تو آغاز شدم

آنچه از زندگی می آموزم...

کوه با نخستین سنگها آغاز می‌شود/انسان با نخستین درد/در من زندانی ستمگری بود که به آواز زنجیرش خو نمی‌کرد/من با نخستین نگاه تو آغاز شدم

وقایع اتفاقیه

از صبح شنبه تا عصر سه شنبه تهرون بودم! این مسافرت یکی از بلندترین مسافرتهای تهرونم بود که البته 2 روزش توفیق اجباری بود و به خاطر کاری که داشتم و تموم نشد مجبور شدم تا سه شنبه بمونم. رفتنی با این اتوبوسهای سوپر رویال چهارده تومنی رفتم و البته اونقدر توی ماشین سرد بود که تا ساعت 4 صبح نتونستم بخوابم! سه بار هم به شوفر اعلام کردیم که این عقب سرده؛ اونم یه کم دگمه ها رو دستکاری کرد و نتونست گرما رو به عقب ماشین هل بده! بعدش یه جورایی حس سوسولی بهم دست داده بود که بابا ببین ملت همه خوابن و فقط تو داری و ورجه وورجه میکنی!

ساعت چهار که شوفر عوض شد و ملت هم برای جیش جاده ای از خواب پاشده بودن، از چندنفر پرسیدم شما سردتون نیس؟ گفتن یه کم سرده و سوز میاد؛ اما ببین دماسنج 25 درجه رو نشون میده!!!!!!

آخه من چی باید میگفتم به این آدم؟ واسه من استدلال دماسنجی میاره!!!! خلاصه شوفر دوم کاربلد بود و وقتی گفتم شوفاژها گرما نمیدن رفت و شیرفلکه شو باز کرد و ما تا خود صبح خوابیدیم!!

.

.

پ.ن 1:هیچ وقت اعتمادتون رو به دماسنج بدنتون از دست ندین! این دماسنجای دیجیتال مفت نمی ارزن

پ.ن2: بعد از اینکه ما کلی اندر مزایای BRT تهرون در BRT شهر خودمون شنیدیم رفتیم سوارش شدیم و کلی خوش به حالمون شد که بابا دمت جیز با بیست تومن چقدر راه میره!!! اما وقتی برای پایین اومدن از حوالی پارک ساعی به میدون ولیعصر 175 تومن سلفیدیم کلی دلمان برای BRT صد تومنیمون تنگ شد.

این خطوط ویژه در خیابونهای اصلی شهرهای بزرگ روز به روز داره بیشتر میشه و من دارم به این فکر میکنم که چقدر میتونه جنبه های امنیتی و ضد شورشی مفیدی داشته باشه! البته برای آمبولانس و ماشین آتشنشانی هم خوبه!

پ.ن3: دیدار با دوستان قدیمی درپایتخت کلی اعتماد به نفسمون رو بالا برد! وقتی چندتا پیشنهاد خیلی کوچیک به سمتشون پرتاب کردیم و اونا با آغوش باز استقبال کردن!

پ.ن4: از پلهای جدید خیابون ولیعصر که روی جوبها زدن خیلی خوشمون اومد! یه استفاده ایده آل از متریالی که روز به روز داره تولیدش بیشتر میشه! آسون و سریع و مطمئن! گریتینگ بهترین متریال ممکن برای پلهاست!

پ.ن5:با زور و دعوا و نکش یقه ام پاره شد یه بلیط پای پرواز برای برگشتمون دست و پا کردیم! آقاهه توی دفتر فروش آسمون خیلی بی تربیت بود و کم مونده بود باهاش دست به یقه بشم! البته ایشون پشت شیشه بودن و هی ارد میدادن که ساکت!! فکر کنم از بچگی دوس داشت مبصر باشه!!

--

نظرات 1 + ارسال نظر
کوروموزوم نا معلوم دوشنبه 13 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 23:40 http://xxxy.blogsky.com

چه سفرنامه ای:دی

بابا چه خبره!! خسته شدم از بس که نظراتت بلندبالا بودن. نظر گفتن دیگه مقاله نه که!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد