آنچه از زندگی می آموزم...

کوه با نخستین سنگها آغاز می‌شود/انسان با نخستین درد/در من زندانی ستمگری بود که به آواز زنجیرش خو نمی‌کرد/من با نخستین نگاه تو آغاز شدم

آنچه از زندگی می آموزم...

کوه با نخستین سنگها آغاز می‌شود/انسان با نخستین درد/در من زندانی ستمگری بود که به آواز زنجیرش خو نمی‌کرد/من با نخستین نگاه تو آغاز شدم

میرزا حسن رشدیه

خود من تا همین 3 سال پیش این شخص رو نمیشناختم و نمیدونستم شهرک رشدیه تبریز به نام این شخص نامگذاری شده!

انصافا آیا کسی رو که اواین مدارس به سبک امروز رو در این کشور پایه گذاری کرده نباید پدر فرهنگ یا پدر معلمان این کشور نامید؟

و آیا نباید اسم این شخص به عنوان اولین معلم جدید ایران توی کتابهای درسی ما باشه؟

اصلا تا حالا اسمشو شنیده بودین؟

بعدش میگن شما متعصبین و .....

قسم میخورم اگه این مرد بزرگ متولد تهران یا اصفهان ( بهتره بگم هرجایی غیر از تبریز) بود اینقدر مهجور نبود.

پارسال یه گزارشی از کانال تبریز پخش شد در مورد مرحوم باغچه بان که گزارش مفصلی بود. وسطهای گزارش دختر مرحوم گفت که ایشون در سال فلان اولین مدرسه کر و لالها رو در تبریز دایر کرد. فردای همون روز عین این گزارش از شبکه چهار پخش شد و تنها جایی که از گزارش حذف شده بود همون تیکه ای بود که براتون نوشتم! اینکه میگن تبریز شهر اولینها چیز من درآوردی نیست.

اولین مدرسه جدید، اولین چاپخانه، اولین رادیوی غیر دولتی، اولین شهرداری، اولین مدرسه کر و لالها و .....

ببینین طی این هشتاد سال پهلویها و آخوندها چه به روز تبریز آوردن که از مهمترین و بزرگترین شهر ایران تبدیل شده به شهر چهارم، پنجم!

و بدتر از اون فرهنگ و زبانش هم طوری مورد هجمه قرار گرفته که خیلیها این جوکهای مسخره رو باور میکنن و فکر میکنن واقعا ترکها یه تخته شون کمه!

و اون تاریخی رو که در این هشتادسال بر ضد ترکها ساختند رو طوری باور دارن که انگار وحی منزله و انگار جز این نمیتونه باشه و وقتی از روی سند و مدرک حرفی میزنی فریاد وا ایرانا و مرگ بر متعصب و تجزیه طلب و پان ترکیستشون گوش فلک رو کر میکنه!

حداقل اینقدر شهامت داشته باشید تا اجحافها رو قبول کنید.

نظرات 8 + ارسال نظر
zaq دوشنبه 7 دی‌ماه سال 1388 ساعت 22:40 http://zaq.blogsky.com

خب انتظار نداشته باش که بیایند و تحویلمان بگیرند!!
هنوز هم 21 آذر را سالروز باز گشت آذربایجان به مام میهن میدانند!!

بله موضوع جالبی رو اشاره کردی
دیدی برنامه صدای آمریکا رو؟ اون روز یکی یه عکس از مرحوم پیشه وری و کابینه ش توی بالاترین گذاشته بود که زیر عکس استالین وایسادن
۲۱ نفر اومده بودن فحش داده بودن و گفته بودن دیدین این یارو هم کمونیسته و بنده استالین دیکتاتور!
و هیچکدوم فکر نکرده بودن شاید این عکس هم مثل خیلی از عکسهای دیگه فتوشاپی باشه. فقط یکی یه چیزی گفته بود و دهن همه رو بسته بود که آخه آی کیو ها هرکی بره به یه مملکت دیگه طبیعیه که زیر عکس اون شخص عکس بگیره! اگر میومد به تهران مجبور بود زیر عکس رضاشاه ملعون عکس بگیره خب!
ملت برای به کرسی نشوندن حرفش از هر حرکت کثیفی استفاده میکنه و گذشته یه مرد و تاریخ رو به لجن میکشه!
پریروز سازگارا میگفت بنده اطلاع دقیق دارم در تبریز ۴ نفر کشته شده
بابا به خدا ما خسته ایم. اینهمه انقلاب کردیم نونشو خوردین یه بار هم تنهایی انقلاب کنید
ما کاری به کار هیچکس نداریم
اینو احمدینژاد هم دید جنبش سبز هم دید. ما خسته ایم از اینکه اول دعوا کنیم بعد ببینیم میخواد چی بشه
بیاین اول سنگامونو وا بکنیم بعدش ببینین آذربایجان برای حقش چیکار میکنه

* دوشنبه 7 دی‌ماه سال 1388 ساعت 23:00

- اینکه نظر مربوط به پست نذاشتم چن تا دلیل داره: اولیش (و شرورانه ش) اینه که تو نظرای مرتبطمو تحویل نمیگیری، جواب نمیدی :دی دومی اینکه خیلی وقته تو نت نبودم آنچنان، در حد چک آف بوده سومیش این بوده که چیزی به ذهنم نمیرسیده (بغیر از پست اتوبوس که یه دلیل دیگه هم داشت :دی) مهمتر از همه اینکه حال و روزم مثل آدمای مالیخولیاییه. دلم هیچ چیز جدی نمیخواد چند روزه و قس علی هذا.

2- بعد اینکه امروز نظر میذارم خوب :(( نمیخواد که ;) :دی

3- مردی و کاریزما و تعصب و حماقت و .....
در مورد پاراگراف اول حرفت جالب و متین، در مورد کاریزما (بحثم سر این نیست کاریزما داشته یا نه) صرف کاریزما منجر به این قضیه نمیشه... ببین ملت خسته همیشه دنبال قهرمان میگردند و پیشوایی که تبعیت از دین رو داشته باشه چون پایگاه محکمی رو داره جذابتره...
در مورد عاشورا و نظایر این قضایا بحث بیشتر دلیه تا منطقی... ببین من با منطق خودم ابولفضل رو فرد بسیار والاتری میدونم و اینو قلبا هم قبول دارم... دلیلم هم جدایی این فرد از بن دین و عدم وابستگی خونیش با پیغمبره... یعنی اعتقاد این فرد و نوع مرگی که انتخاب کرده برام مورد احترامه.
در مورد بحث تعصب خشک و افراطی و حماقت: رفر میدم به بالا، اونزمان مردمش مستعد بودن برای یه چنین درکی... بحث افراط یا پیروی چشم بسته نبوده.

به شخصه نظرم اینه : عاشورایی رو که آخوندا رواج دادن و عوام با اشک چشم حفظش کردن نمیشه در ابعاد منطق در آورد چون سرشار از خرافه است و علیرغم اینکه هیچوقت نفی کامل نمیکنم سوالای زیادی برام پیش اومده که نفس قیام عاشورا رو لوث کرده برام.... اینه که هیچوقت سعی نکردم تو ترازوی درک قرارش بدم چون کفه شک ونفی یقینا قویتر خواهد بود.

ولی نکته ای که امسال بذهنم رسیده ریشه دووندون و برنامه قوی کسایی مثل مختار که بنیانگذار یادبود عاشورا بودن هست که با قدرتی که داره حداقل صورت ظاهرش حفظ شده...

* دوشنبه 7 دی‌ماه سال 1388 ساعت 23:01

- بلی قطعا کسانی هستند که باور دارند و به قطع میگم که معتقدین اونا عمیق و همه جوره اعتقاد دارن ولی اینوریا به هیج اسلوبی اعتقاد ندارن... فقط اعتراض کور و بدون بنیان... کسی میدونه میخواد به کجا برسه؟؟

5- در مور نظر یاکاموز: من به شما حق میدم. آخوندیسم این دید رو در همه بوجود آورده. اما نمیتونم باور کنم بچه هایی که با ترس از جهنم بزرگ شدن و هنوز در کشوری زندگی میکنن که مادراشون به خاطر نرفتن به جهنم نماز میخونن و بخاطر شرع عرفی خیلی کارا رو میکنن یا برعکس نمیکنن واقعا بتونن دین رو تکذیب کنن. ببینین متاسفانه همه ما علیرغم مخالفتای عمیقمون با قرائت خومون یه جاهایی از دین رو ورمیداریم... این بحثا رو سوای این میکنم که از دید من عاشورا اگر بوده بیشتر یک حرکت انسانی بوده تا مذهبی و من نگاه مذهبی یا مذهب گریزی نمیتونم داشته باشم به این مساله.

6- نظر رمدیوس هم خیلی خیلی جالبه... ترس از چی رمدیوس عزیز؟؟؟
عاشورا اگر مکتبی باشه برای تدبره نه ترس... شاید میترسی از رسیدن به شکهات و تردیدهات و اینکه یک آن چشم باز کنی و دستاویزهات رو از دست بدی؟؟ وقتی ماها جهنم الهی رو به بهشت آخوندی ترجیح میدیم دیگه از چی ترس داریم؟؟؟

7- این نوشته در مورد میرزا حسن رشدیه در مورد همه میرزا حسنها صدق میکنه. نمیتونم احساسم رو در مورد کسانی که بهشون اسم انسان برتر رو میدم زبانا ابراز کنم. روحش قرین آرامش

8- در مورد مطلب بالانوشتت از یک طرف موافقم و از طرفی این حرفها رو بدید انسانی قبول ندارم. نظر منو که میدونی: وقتی دنیا داره بسمت دهکده شدن پیش میره این حرفها معنیشو از دست میده اما با دیدن اجحافهای نهان و آشکاری که نه در حق ما، در حق خیلیا انجام میده بخودمون حق میدم به خاطر تمام داشته هامون بجنگیم...

(قبلا در این مورد با کروموزوم عزیز حرف زدیم): این حرفها اصلا بمعنای پان ترک بودن نیست... من از همه پان ها و بخصوص از پان آریاییستها که برای تاریخ و برتریت نداشته شون گذشته والا میتراشن بدم میاد ولی از همه کسانی که بنا به هر عقده و هر دلیلی از کتمان و تکذیب عقبه فرهنگی تاریخی ملتی بخاطر منتفع شدن خودشون استفاده میکننن متنفرم و سکوت در برابر اینها رو تن دادن به حقارت میدونم.

9- خسته نباشم، همینه نظر جدی نمیذارم دیگه... :دی
آهان یه چیزی تایماز "احسان" لغت مصطلح ماهاست انگار، اونا میگن "نذری" ولی این "احسان جات" ترکیب فوق العاده ایه.

10- تایماز اگه جواب ننویسی واسه این کامنت!!!!!!! کلامون میره تو همااااا :دی

ببین یعنی وقتی ۱۰ رو خوندم کرکر خندیدما. گفتم خدایا کی میتونه به اینهمه جواب بده
آخه این کاره که جمع میکنی همه شو یه جا میگی و منو به زببلدی میندازی؟

۱) منم مثل توام اما دارم یکم خودمو سفت میکنم. به نظرم ۵ ماه خلا برام کافی بوده
۳و۴و۵و۶) در این مورد هیچ نظری ندارم چون بحث دینیه و دین فردیه و من یه جوریم و خیلی ها خیلی جور دیگه
من با عاشورای آخوندی خیلی کاری ندارم. اصلا با جنبه دولتی هر چیزی مخالفم
عاشورای مد نظر من همینیه که توی خیابونها و بازار داری میبینی کسایی که واقعا اشک میریزن! حالا شاید تعصب خشک و حماقت و زاییده ذهن آخوندا باشه ولی همینی که اسم حسین که میاد یه جورایی اشک بعضیها سرازیر میشه آدمو یه جوری میکنه! شاید هم عادت باشه ها.اینکه بعضیها عادت کردن به گریه کردن! به اینکه اسم حسین که بیاد گریه کنن
نمیدونم و دوس ندارم بحث کنم. اعتقاد چیزیه که با حرف یکی دیگه از بین نمیره و برای از بین رفتنش نسلی باید عوض بشه
به هر حال بود و نبودش برام فرقی نداره ولی الان که هست در موردش حرف میزنیم
۷) هدف من هم دقیقا معرفی بود و شناسوندن. هیچ چیز دیگه ای نمیشه گفت
۸) من چیز غیر انسانی نگفتم که بخوای باهاش مخالفت کنی! من میگم بسنجید رفتارهای دوگانه رو.
میدونی چه خزعبلاتی برای بزرگنمایی دکتر حسابی نوشته شده؟ اینکه همدم انیشتین بوده. اصلا قضیه سفره هفت سین حسابی رو خوندی که میگه انیشتین هنگ کرده بود و اینا؟
لینکشو برات پیدا میکنم. بحث من تفاوت رفتارهاست. اینکه چرا باید یه گزارش رو تدوین کرد و اسم تبریز رو از توش دراورد!!! خودم دیدم اینو. با چشمای خودم!!!! چه انگیزه ای هست در این مسئله غیر از تنگ نظری؟
کدوم دهکده جهانی عزیزم؟ وقتی که هنوز قومیتها به شکل شکیل و سازماندهی شده ای مسخره میشند تو از کدوم دهکده جهانی حرف میزنی؟ اینا رو به ما میگن تا ساکت بشینیم و دم نزنیم و بذاریم هر غلطی که میخوان بکنن
تاریخ رو دارن به گند میکشن و طوری به گند میکشن که تحصیل کرده های ما روشنفکرای ما به دلیل سازگاری تاریخ با سلیقه شون هیچ حرفی غیر از این رو برنمیتابند
خودت که دیدی همین دوستای نتی چه واکنشهایی نشون میدن برای برخی حرفهای من و امثال من
آخرش من نفهمیدم تو سکوت رو حقارت میدونی یا اینکه این حرفها با توجه به دهکده جهانی و اینا چرت و پرته!!!!!!!
همین کروموزم عزیزمون با وجودی که دروس اجتماعی ( اسم رشته یادم رفت) میخونه این جعل تاریخی رو باور داره که مردم آذربایجان فارس بودن و مغولها به زور سرنیزه ترکشون کردن!
مگه میشه زبان رو با سرنیزه عوض کرد؟ مگه وقتی اعراب حمله کردن ما عرب شدیم؟
نکنه اعراب جنوب هم اینجوری عرب شدن؟ جالب هم اینجاس که با وجودی که مغول از شرق حمله کرده و غرب ایران هم ترکه ولی شرق ایران ترک نشده و غربش ترک شده!! این خیلی جالبه.
تصمیم دارم چند پست در مورد زبان ترکی بنویسم

کوروموزوم سه‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1388 ساعت 12:24

ببینم یعنی همه میتونن پستای این وبلاگو بخونن و قالبش فقط برای من اینقدر بهم ریختست که نمیتونم بخونم چن وقته؟

جدی؟ یعنی چی قالبش به هم ریخته س؟
یه عکس گذشاتم که یه کمی بزرگتر از اندازه استاندارد بوده شاید برای همینه قالبش به هم ریخته!
ملی فکر کنم اصلش به سرعت اینترنت تو مربوط باشه چون بیشتر دوستا خوندن و نظر دادن
حالت خوبه راستی؟

* سه‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1388 ساعت 15:01

چه خوب. لااقل قضیه باعث شده کرکر بخندی

الللللز آریماسن :دی
------------------------------------------------------------------------
قصدم تیککه انداختن بوداااااااااا... یعنی چی که الللللللللللللللللز آریماسین؟؟؟؟؟؟

کوروموزوم نا معلوم سه‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1388 ساعت 19:22

آهان حالا درست شد قالبت اونجوری قالب اومده بود وسط نوشته ها و نمیتونستم بخونمشون.
+ اینکه جالبه من نمیشناختمشون!
و باز + اینکه اون آهنگو ندیدم و اون ها رو هم خودم نوشتم.

عکسه یخده بزرگ بزرگ بود
نظر برای عکس هنریم نذاشته بودی

yakamoz چهارشنبه 9 دی‌ماه سال 1388 ساعت 21:21 http://www.arxalix.blogsky.com

درود بر شما
رفیق! من هم لینکتون کردم.
نظر هم بعدا میدم.
بدرود.

منتظر نظراتتون هستم

ونوس پنج‌شنبه 10 دی‌ماه سال 1388 ساعت 01:54 http://trytowrite.blogsky.com

در اینکه تبریز شهر اولین‌ها بوده واقعا شکی نیست ولی غیر خود پهلوی این شرایط زمانی و مکانی و در اصل شرایط جغرافیایی و تاریخی بود که در عصر صفوی شاهان را مجبور به عزیمت از پایتختی تبریز به قزوین نمود...
در مورد شهر اولین‌ها بودن هم همین موقعیت جغرافیایی و نزدیکی به ابرقدرت روس-عثمانی و غرب اصلی‌ترین نقش را داشته‌اند....ولی حالا چرا اینقدر تلاش برای عقب انداختن این شهر صورت می گیرد خود جای بحث مفصل دارد
در هر صورت مفید بود.

اصلا بحث پایتخت بودن مهم نیست! تبریز با وجود پایتخت نبودنش تا آخر دوره قاجاریه مهمترین شهر ایران بوده.
ولی با اومدن رضا شاه و به دلیل کینه این شخص از قاجارها که ترک بودند و همینطور دلایل متعدد دیگر من جمله سعی وی در متحد الشکل کردن لباس و فرهنگ و زبان شروع به توهین به اقوام کرده که در این بین به دلیل اهمیت و قدرت بالای تبریز این مسئله در مورد ترکها و تبریز با شدت و حدت بیشتری پیگیری شده و تا جعل تاریخ و گم و گور کردن اسناد و کتیبه های تاریخی پیش رفته

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد