.
از وقتی که اولدوز رو دیدم هرشب قبل از خواب بهش فکر میکردم و دنبال راهی بودم تا محبت و عشق خودم رو بهش نشون بدم:
.
.
اولش تصمیم گرفتم یه نامه عاشقانه براش بنویسم:
.
.
بعدش با خودم فکر کردم بهتره یه دسته گل بهش بدم و حرف دلمو بزنم:
.
.
یا اینکه عکس شاتالاپ شوتولوپ قلبم رو که وقتی می بینمش اونجوری میشه، براش نقاشی کنم:
.
.
خلاصه آخرش دلو زدم به دریا و خیلی ساده و بی پیرایه بهش گفتم که چقده دوسش دارم:
.
.
و قلبمو همینجوری قلمبه تقدیمش کردم:
.
.
از اون موقع به بعد ما با هم خیلی صمیمی شدیم و عاشق همدیگه و سعی کردیم همیشه باهم باشیم و از بودن باهم لذت ببریم و داشته هامونو باهم قسمت کنیم:
.
.
و من هرشب قبل ازخواب باید بهش sms بزنم و شب به خیر بگم در حالیکه عکساشو نگاه میکنم (هر چند که همیشه از دادن عکس به من طفره میره):
.
.
و ما هر وقت که تنها باشیم (که جزو معجزات الهی باید باشه) محبتمون رو کاملا در چارچوبهای تعیین شده اسلامی! به همدیگه ابراز میکنیم:
.
.
.
دوستت دارم اولدوز نازنینم .. همینجوری... ساده ی ساده ی ساده!!!
...