همینجوری فقط برای اعلام موجودیت آمدیم و و لا غیر
این روزها نه چیزی میخونم نه چیزی میبینم و نه چیزی گوش میدم و طبیعتا چیزی هم به ذهنم نمیرسه برای نوشتن
امروز فهمیدم بزرگ بودن کار خیلی مشکلیه!
جر زدن کار آسون و پیش پا افتاده ایه
با آدم جرزن مراوده نداشته باشی برات بهتره
و خیلی چیزای مهم و اساسی دیگه
امروز بهمئن خیلی هم خوش گذشت
اینو نوشتیم بلکه اولدوز خانوم لطف کردن یه تک پا تشریف آوردن اینجا
احساس میکنم کلا ذوق نوشتنم به طرز شدیدی افت کرده! کسی دارویی چیزی سراغ نداره؟
داروش همون شروع به نوشتن-ه....
بعضی وقتا ادما تو تنگناهایی قرار میگیرن که شاید خودشون هم نتونن اونو تعریف کنن....
تجربه ثابت کرده(البته به من) که تو این جور مواقع زمان میتونه مشکل گشا باشه
امیدوارم برای شما هم همینطور باشه....به زودی زود.
راستش سوژه نمیتونم ژیدا کنم و الکی چی بنویسم آخه؟
بله اینم یه دوره س که میگذره
الدوز خانم
تشریف بیاورید
البته لطفا.
اما تایماز داشتی گول می خوردی ها
حیف شد
فکر کن
می شمردی خط ها رو:))
اولدوز خانوم ملت دارن دعوتتون میکنن
تشریف بیارین دیگه
آره کم مونده بود گول بخورم.تیکه قشنگی اومده بودی
البته نمیدونم کلا قصدت گول مالی بود یا نیتت بعدا عوض شد ;)
سلام ... به منم خوش گذشت عزیزم
راستی روبراهی؟؟