آنچه از زندگی می آموزم...

کوه با نخستین سنگها آغاز می‌شود/انسان با نخستین درد/در من زندانی ستمگری بود که به آواز زنجیرش خو نمی‌کرد/من با نخستین نگاه تو آغاز شدم

آنچه از زندگی می آموزم...

کوه با نخستین سنگها آغاز می‌شود/انسان با نخستین درد/در من زندانی ستمگری بود که به آواز زنجیرش خو نمی‌کرد/من با نخستین نگاه تو آغاز شدم

توبیخ میشویم

شدیدا نیازمند یه توبیخ و حالگیری اساسی برای این تنبلی مبتلا به هستم! یکی که منو قشنگه بذاره جلوش و اونقدر بارم کنه تا از خجالت و شرمساری گریه م بگیره

خبر مرگم 10 روز دیگه امتحان دارم و منی که از روز 29 اسفند هر روز براش برنامه نوشتم که درس بخونم و آماده بشم، لای هیچ کدوم از کتابام رو باز نکردم

واقعا خجالت آور شدم من

مولوی یه شعر داره میگه خور و خواب و خشم و شهوت و غیره و اینا ............

من الان مصداق بارز این شعرم. البته به جای شهوت باید از واژه خرحمالی استفاده کنم

خلاصه اینکه زندگیم شده به ترتیب کار، خوردن و خوابیدن! دریغ از یه صفحه کتاب علمی و غیر علمی یا حتی یه فیلم درست حسابی

یکی بیاد منو توبیخ کنه لطفا

نظرات 4 + ارسال نظر
* دوشنبه 10 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 22:22

:دی
بهمین خیال باش :پی

khastgah دوشنبه 10 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 22:43

هاها
همین هایی که گفتی با لحن خشونت آمیز مثلا بهت گفتم و
چه امتحانی داری انوقت؟

ونوس سه‌شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:20

بسه دیگه برو درست رو بخون....
خوب بود....؟
متاسفانه همه آدما یه زمانی نا خواسته دچار این روزمرگی میشن و چقدر خسته‌کننده است این حالت

البته همین که الان خودت متوجه شدی خیلی هاااا....خیلی

* سه‌شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:45

چی بگم؟؟؟؟ از دیروز دارم فکر میکنم... واقعیتش اینه امتحانت اصلا برات مهم نیست...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد