آنچه از زندگی می آموزم...

کوه با نخستین سنگها آغاز می‌شود/انسان با نخستین درد/در من زندانی ستمگری بود که به آواز زنجیرش خو نمی‌کرد/من با نخستین نگاه تو آغاز شدم

آنچه از زندگی می آموزم...

کوه با نخستین سنگها آغاز می‌شود/انسان با نخستین درد/در من زندانی ستمگری بود که به آواز زنجیرش خو نمی‌کرد/من با نخستین نگاه تو آغاز شدم

نوروز ۹۰

یکسال دیگه هم گذشت 

آدم وقتی مرور میکنه اون مسیری رو که اومده تا به اینجا رسیده کلی تعجب میکنه! زندگی بیشتر ماها توی این مملکت با این بی ثباتیهاش جوریه که میشه ازش فیلمها ساخت و کتابها نوشت! 

همه هم به نوعی درگیرن و فقط چیزی که جالبه اینه که همه هم جوگیرن که شرایطشون عجیبتر و خفن تر و غیرعادی تر و هزار تا " تر" دیگه،متفاوت تر از شرایط و اتفاقات بقیه س 

سال ۸۹ برای من سال خوبی بود! از هر جهت خوب بود. 

سالی که بعد از مدتها چیزی رو که حقم بود تا حدودی به دست آوردم! کاری که دوستش داشته باشم و درآمدش رضایت بخش باشه و مهمتر از همه منو ارضا کنه! کاری که گاهی توش به مشکل بربخورم و کم بیارم و درگیر بشم و یاد بگیرم و .... 

سال خوبی بود چون شادیهای جدیدی رو تجربه کردم. دوستان جدیدی پیدا کردم و دامنه ارتباطاتم رو گسترش دادم. 

امسال برادرم ازدواج کرد با کسی که دوستش داشت! 

من و اولدوز روزهای قشنگی رو باهم تجربه کردیم و امیدوارم روزهای بهتری پیش رومون باشه. 

همه خوبی سالمن و ملالی نیست! زندگی در جریانه و ما فعلاً در جهت حرکت رودخونه ش به آرامی شنا میکنیم و لذت میبریم و عصبانی میشیم و شاد میشیم 

یه روز غمگینیم، یه رو خوشحال! یه روز احساس قدرت میکنیم و یه روز احساس ضعف! یه روز حس هیچی ندونها رو داریم و یه روز احساس همه فن حریفی میکنیم! اینهمه تضاد به نوبه خودش لذت بخش و سیال و سرزنده س! این خودش یه جور پویائیه! 

خوبه که عیدی هم هست و بهانه ای برای دیدن کسانی که دوستشون داریم؛ فرصتی برای استراحت و ریکاوری؛ فرصتی برای رفتن به جاهاییکه ندیدیم یا دیدن دوباره جاهاییکه ازشون خاطرات خوش داریم دیدن بچه هایی که از عید لذت میبرن و وقتی بهشون عیدی بدی برق شادی و شعف رو توی چشماشون حس میکنی و لذت میبری 

و..... خیلی چیزای دیگه 

آرزوی من خوشحالی همه کسانی هست که میشناسمشون و امیدوارم سال پیش رو براشون بهترینها رو به همراه داشته باشه!  

سال نوی همه تون مبارک

نظرات 4 + ارسال نظر
* شنبه 6 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 02:30

سال نوی شمام مبارک تایماز خان

راستش پستت بنظرم زیادی زورکی وآبکی اومد... مثل تمام اون چیزایی که مینویسی تا نوشته باشی...

شایدم باشه :دی ولی بهرحال سال خوبی داشته باشی

تایماز خانD: شنبه 6 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 13:02

خیلی تابلو شده؟
کلا حس و حال نوشتن نه دارم! نه تنها نوشتن که حس کار و کتاب و فیلم رو هم ندارم
دلم میخاد یه مدت علاف بگردم حدود 2 هفته! برم مسافرت و تا ساعت 9 بخابم
واسه همین هرچی مینویسم و هرچی میگم و هرچی کار میکنم شل و آب بندی شده از کار درمیاد.به قول قدیما شدیدا اروژن و سیمیولیشن میکنم

* یکشنبه 7 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 20:15

خب بگرد... فارغ و رها از همه چی...
اگر میخوای اینکارو بکن... یه دوره عزلت چند روزه... بهش شاید بگن روزه روحی... ها؟؟؟

* سه‌شنبه 9 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 22:12

کدوم روزای قشنگ راستی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد