آمدی، دست تو میگیردم - بر دستت بوسه میزنم
با عشق، با هراس - بر دستت بوسه میزنم
آمدی که نابودم کنی - عشق - بر دستت بوسه میزنم
دندان در میوه فرو میبری و به دورش می اندازی، در قلبم دندان فرو کن که از آن توست
خوشا زخمی که از دندان تو بر جا ماند - بر دستت بوسه میزنم
همگی ام را گرفتی و چون گرفتی به هیچ کارش نمی زنی
جز ویرانی به جا نمی گذاری - بر دستت بوسه میزنم
دستت که نوازشم می دهد، فردا خواهدم کشت !!
به انتظار ضربت کشنده دست تو - بر دستت بوسه میزنم
مرا بزن ، بکش، هر بار که دردم میدهی راحتیست که میرسانی
نجاتم می بخشی ای ویرانگر - بر دستت بوسه میزنم
هر یک از ضربات تو که خونینم میکند، رشته پیوندی را می گسلد
تو زنجیر را همراه گوشت تن برمی کنی - بر دستت بوسه میزنم
زندان تنم را ای کشنده من، در هم میشکنی - بر دستت بوسه میزنم
من زمین زخم دیده ام که دانه در آن خواهد رست
دانه ای که تو افشانده ای - بر دستت بوسه میزنم
بیفشان درد مقدس را، تا درون سینه ام رسیده شود
ای سراسر دردهای جهان !! بر دستت بوسه می زنم
بر دستت بوسه میزنم