-
فردیت 2 یا بیرون از سایه
شنبه 19 مردادماه سال 1387 23:04
اول: پست فردیت نوشته شد چون من گفتم که میخوام افشاگری کنم. میخوام اونی که توی سایه مینوشت دیگه اونجا نمونه! هر چند که همه ما اینجا ناشناسیم و تو هم با وجود افشاگری من باز ناشناس میمونی؛ اما باید این کارو بکنم و دلایلش رو هم میگم! دوم: اسم اونی که توی سایه مینویسه اولدوزه! اولدوز دوست خیلی عزیز منه که با وجود اختلافات...
-
فردیت
شنبه 19 مردادماه سال 1387 11:36
. میگه میخوام افشات کنم... جا نمی خورم... منتظر بودم؛ منتظر درخواست فردیتی که ازش گرفته شده، حتی همینجا، همینجایی که شاید چند نفری بیشتر نیستن برای دیدنت. پس گرفتن اون ایماژ ذهنی قبلی... . مثل روزایی که به بودن در سایه فکر میکردم و به این که تا کی می تونم بمونم، تا کی خود خودم نباشم... تا کی پنهان بشم... تا کی دغدغه...
-
چه همه زود فراموش میکنیم!
شنبه 19 مردادماه سال 1387 02:18
. حس رعشه بعد یه امتحانو دارم که فقط انگار روی درسو خونده بودم، بعدشم بس که خوابم میومده و بس که آقا معلممون سوال از پاورقیا پرسیده گیج و ویج مثل اون آیکن مسنجر شدم. آقا معلممون سختگیر بوده انگاری، وسطشم که تپق می زدی عصبانی می شده انگاری... انقدر که شک میکردی که ای بابا من که خودم اومدم پای تخته انگاری؟؟ . . پ.ن.۱....
-
جمعه بازار
جمعه 18 مردادماه سال 1387 18:14
. من انکار میکنم جهان پیشینم را انکار میکنم ... جهان تازهام را دوست نمیدارم ... پس گریزگاه کجاست... اگر چشمانت سرنوشت من نباشد؟ "ابدیت، لحظهی عشق" ، غاده السمان، عبدالحسین فرزاد، نشر چشمه . . *************************************** . چقدر غم انگیزه... اون آقای غیر مهم تو فیلم به اون آقای خیلی مهم تو...
-
نافرم خوشیم...
پنجشنبه 17 مردادماه سال 1387 00:25
. . حکایت زندگیامون شده حکایت مردیم از خوشی دیگه.... آشنایی می گه تو ولایتشون یه عده رو اعدام کردن. جرم: محاربه با خدا... و من باز دوباره هی دارم به این فکر می کنم که چطور می شه رفت به حرب خدا؟؟؟ . پ.ن. آمار بدون رفرنس: بعد از چین ایران دومین رتبه تعداد اعدامیا رو داره ! .. .
-
غزل حیات...
دوشنبه 14 مردادماه سال 1387 00:56
. . بزرگ شده، جلوی چشمای من... اما بزرگ شدنش رو ندیدم... مثل تمام چیزایی که برامون می شن عادت تا لذت نبریم ،تا نبینیم... همیشه از عصیانش لذت بردم... از این که خودش باشه، روی حرف خودش وایسه... اصرار کنه ... حتی این که وایسه و بگه این فقط به خودم مربوطه. لحظه های معرکهی بودنش، غمش ، شادیش، معصومیت بی کرانش... خیلی...
-
فانتزی
یکشنبه 13 مردادماه سال 1387 00:48
. . درانتهای هرسفر درآیینه داروندارخویش رامرور می کنم این خاک تیره این زمین پاپوش پای خسته ام این سقف کوتاه آسمان سرپوش چشم بسته ام... اما خدای دل درآخرین سفر درآیینه به جزدو بیکرانه کران به جززمین وآسمان چیزی نمانده است... گم گشته ام کجا ندیده ای مرا؟ "حسین پناهی" . این زنگا رو دیدین؟ از این زنگایی که قبلنا...
-
قمار؟؟؟
شنبه 12 مردادماه سال 1387 01:36
من قمار باز قهاری هستم و تو بازیگر قهاری...من خوب می بازم و تو خوب بازی می کنی... مثل همیشه... پیروزی در دست تو نیست... که هر بار مچت را می گیرم، ادای عصبانی شدن را در می آوری و من هی عصبانی تر می شوم که چرا تقلب می کنی؟؟ و تو ... گونه ام را می بوسی و خونسرد ورق بعدی را رو می کنی... تقلب قاعده ندارد، باختن اما قاعده...
-
... شنبه ها
پنجشنبه 10 مردادماه سال 1387 21:03
. نه این که بی تو نخندم! نه! اما به خدا، تمام این خنده های خام بی خیال به یک تبسم کوتاه دیدار ... شنبه ها نمی ارزند. "یغما گلرویی، که به جای ... نوشته چهار" بعضی ها هستن تو زندگیامون، که حتی اگه تموم دور و برمون رو پر آدمای مختلف کنیم، بازم جای خالیشون احساس میشه... بخصوص همون ... شنبه ها! . .
-
بار امانت
پنجشنبه 10 مردادماه سال 1387 00:36
می گه: برای همجنسای من خیلی مهم و لذتبخشه که بدونن همه زندگی یه نفرن. و من مدام به این نکته فکر می کنم که آیا تو و همجنسات می دونین همه زندگی یه نفر بودن یعنی چی؟ می دونین چه مسئولیتیه همه زندگی یه نفر بودن؟ این قدرت رو واقعا در خودتون می بینید که همه زندگی کسی باشین؟ به این یقین رسیدین که می تونید همه زندگی کسی...
-
SELF OBJECTION
چهارشنبه 9 مردادماه سال 1387 16:10
EVERY WORD OF YOU SEDUCES ME
-
غروب
شنبه 22 تیرماه سال 1387 17:24
دریاچه ارومیه بعضیها میگن باید وقتی که در اوج هستی خداحافظی ( غروب) کنی. اما خورشید هم با همه عظمت و بزرگیش، در سردترین و خاموشترین حالتش افول میکنه. شاید داره تلاش میکنه تا آخرین نفس بجنگه! از نظر من اونهایی که در اوج خداحافظی میکنن، نگران " از دست دادن" هستن. نگران اینکه دیگه نتونن در اوج باشن....
-
بیش فعال
سهشنبه 18 تیرماه سال 1387 21:11
گاهی اوقات دور و برت آدمایی رو میبینی که نمیدونی براشون ارزش قائل بشی یا مسخره شون کنی! نه اینکه مسخره کنی! اینکه برای کارهاش و رفتارش نتونی ارزش گذاری کنی! اینکه ندونی کارش خوبه یا بد! اینکه ندونی تو هم دلت میخواد اینجوری باشی یا نه! آدمای بیش فعال! آدمایی که همه کار میکنن و تقریبا هیچ کاری نمیکنن! کسایی که اونقدر...
-
نوستالژیا
جمعه 14 تیرماه سال 1387 23:53
به شاهی فکر کن که پیادهها دورهاش کردهاند. مات شده مدتها پیش اما کسی بر نمی دارد مهره ها را، پیادهها وزیر شدهاند، اما شاه هنوز مانده است شاه مات... و بعد سالها همزبان شدهاند پیادهها و شاه. شاه باشی در جعبهی مهره، قربات بیشتر است تا شاه ِ مات باشی چهره به چهره با پیادهها. عابرهای پیاده لگد مالت میکنند، می...
-
Hurrrrrrraaaaaaaayyyyyyyyyyy
دوشنبه 10 تیرماه سال 1387 10:30
...AT LAST مرسی آقای اسپانیا... هم به خاطر لهیدن آلمان... هم به خاطر بردتون... هم به خاطر این لباسای خوشرنگتون... پ.ن.۱: یکی به من بگه این وسط به من چی می رسه؟؟؟ پ.ن.۲: اگه کسی از دوستان نظر مبسوطی در مورد پست قبل داشته باشین بذاریدش همونجا لطفا... خیلی مرسی.
-
هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم...
پنجشنبه 6 تیرماه سال 1387 23:41
مطلب این پست مخاطب خاصی نداره، به هیچ عنوان هم به قصد و غرض خاصی نوشته نشده، هرکس که بخونه مخاطبشه...و هر کی جواب بده خیلی ماهه . همین! * * * شهروند امروز --- گفتگوی امید روحانی با عباس کیارستمی حسن سعدی در این است که معشوقش خاکیست، اینجاییست. انگار معشوق را میبینی که آن کنار ایستاده است. معشوق به روز پیامهای...
-
میان پست : فقط به بهانه تو
سهشنبه 4 تیرماه سال 1387 10:26
مهربانی لبریز بوی نام تو باد... بیشتر به من نگاه کن صنما... ببین چه بی پیرایه می ستایمت...ببین به چه اشتیاقی حلاوت نگاهت را سر می کشم خاتون... به یاد داریم... آری... تنها ما به یاد داریم تپش های معصومانه آن قلب وحشی را...تنها من و تو...هیچ کس نبود... تنها من بودم و تو بودی... بی هیچ واسطه لبریزم کن نگارینه...
-
انما الاعمال بالنیات!!
یکشنبه 2 تیرماه سال 1387 23:43
هفته گذشته در مورد نیات و درونیات خالق آثار مهم صحبت کردم و گفتم که آیا مهمه که ما از درونیات و نیات خالق یک اثر هنری برای لذت بردن از اثرش مطلع باشیم یا نه! همونطور که حدس هم میزدم جوابها ( هر چند اندک) منفی بود و همه فعل و فاعل رو از هم جدا کردن و گفتن که اصلا شخصیت و رفتار و نیت اون نویسنده یا اکتور و هنرمند اصلا...
-
در دروازه رو می شه بست...
چهارشنبه 29 خردادماه سال 1387 23:14
در سرزمین قد کوتاهان معیارهای سنجش هماره بر مدار صفر سفر کرده اند... من از عناصر چهارگانه اطاعت می کنم، و کار تدوین نظامنامه قلبم کار حکومت محلی کوران نیست... پ.ن. 1. چه می کنه این دهن بی چفت و بست مردم، گاهی فکر می کنم چه طور ذهنشون اونقدر گنجایش داره که به غیر از خودشون بقیه هم توش جا می شن. من که حتی فرصت نمی کنم...
-
انما الاعمال بالنیات؟؟؟
جمعه 24 خردادماه سال 1387 23:05
چقدر مهمه دونستن این مسئله که اون چیزی که برامون مهم و ارزشمنده ؛ چه خاستگاهی داره؟ چقدر میتونه نظر ما رو نسبت به چیزهایی که دوست داریم یا بهشون اعتقاد داریم عوض بکنه کشف کردن یه مطلب جدید در خلاف اون جهتی که فکر میکردیم یا بر ضد اون ارزشی که برامون حائز اهمیت بوده؟ دارم فکرمیکنم به چیزهایی که برام ارزشمندن و در یک...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 22 خردادماه سال 1387 23:35
یک توصیه: وقتی حالتون زیاد خوش نیس یه کاغذ بردارین و توش کلی بدو بیراه و فحشهای نون و آبدار به زمین و زمان بدین و بعدش پاره ش کنین بندازینش دور! وقتی حالتون خوش نیس اگه وبلاگی دارین که مشتریهاش میشناسنتون اصلا و ابدا آپ نکنین!
-
من بی گناهم؟؟
شنبه 18 خردادماه سال 1387 20:13
وای!!!!! چقدر حال میده وبلاگ آدم چهار تا خواننده داشته باشه و همه شون بدون استثنا بعد از یه مدت سراغتو بگیرن و بگن آپ کن!! ناز می فروشیممممممممممم!! دست همه تون درد نکنه! واقعا حسابی منو پررو کردین برای تکرار این کار! شوخی کردم! سرم خیلی شلوغ بود و وقت مطالعه نداشتم تا حرف جدیدی بزنم! اما واسه چند روز آینده چند تا...
-
هوای حوصله ابریست؟؟؟
جمعه 3 خردادماه سال 1387 12:00
تصور زندگی کردن توی قطب به همون اندازه زندگی کردن توی استوا درد آور و خسته کننده س! حتی فکر کردن بهش من رو خسته و کسل میکنه! تجربه دائمی یک آب و هوا و شرایط یکسان! تجربه که نه، زجر معمولا همه هوای معتدل رو دوس دارن! دیدین بعضی موقع هوا هم آفتابیه و هم بارونی! این هوا از نظر خیلی ها و خود من بهترین نوع هواست.مهربونترین...
-
قهرمان
شنبه 28 اردیبهشتماه سال 1387 23:23
قهرمان؟ نمیدانم این چیست! قهرمان از نظر من آنکسی است که هر آنچه را که از دستش بر می آید همان را میکند! خیلیها همین را هم نمیتوانند بکنند!
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1387 21:33
بیا باهم معاشقه کنیم بدون آنکه همدیگر را لمس نمائیم!
-
نظم پنهان
یکشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1387 22:45
همه جا رو دید میزنم. بعدش چشامو میبندم.زور میزنم.. دوباره چشمامو باز میکنم و اینور و اونور رو نگاه میکنم! دوباره نگاه میکنم! دوباره زور میزنم....... نه! فایده ای نداره. تعطیله تعطیلم! هیچ سوژه ای به ذهنم نمیرسه برای نوشتن و در اومدن از این فترت کم نویسی! وقتی ذهنت مشغول کار باشه دیگه مجالی برای مطالعه آزاد و تفکرات...
-
یه روز جالب
پنجشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1387 00:31
امروز یه روز جالب بود. یه روز شیرین با خاطره ای فراموش نشدنی! هر چند کمی آمیخته با طمع دلشوره! میگن اگه بخوای یه عرب رو شاد کنی شترش رو بدزد و بعدش بهش پس بده! امروز ما نشستیم و کلی خیالات بد کردیم اون هم بر اساس یه تلفن و یه احوالپرسی! بعدش دلشوره گرفتیم، بعدش به خودمون امید دادیم! بعدش باز دلشوره گرفتیم، بعدش...
-
حتی این نیز .... ؟؟!
دوشنبه 9 اردیبهشتماه سال 1387 23:07
خداوندا! متبرک باد نام کسی که بانگ تو را می شنود و برای آزادیت هجوم می آورد و میگوید: “ تنها تو هستی و من” خداوندا! متبرک باد نام هرکس که تو را آزاد میکند و با تو اتحاد می یابد و میگوید:“ من و تو یگانه ایم” و چندین بار دیگر متبرک باد نام کسانی که بی آنکه شانه هاشان را خم کنند، بو دوش میکشند بار این راز بزرگء متعالی و...
-
تیتر بی تیتر
چهارشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1387 23:08
من دیروز فول استرس بودم و امروز حالم خیلی خوبه! یکی از دلایلش اینه که پروژه ای که تو دستمه رو دارم تحویل میدم و تا جمعه پرونده شو جمع میکنم. تا دیروز فکر میکردم تکوم نمیشه اما امروز امیدوار شدم که میشه تمومش کرد. اما یه اخساس خیلی بزرگتر و قوی تر باعث شد که من امروز حالم خوش باشه و اونم حضور دوستیه که من روز به روز...
-
خبره ها و نجبا و ما مردم فهیم
دوشنبه 2 اردیبهشتماه سال 1387 01:59
امشب خیلی ناراحتم. دلم میسوزه برای اون دختر جوون و زیبایی که دو شب پیش داشت با پدرش دوچرخه سواری میکرد و امشب سیاه پوش اونه! دلم کباب میشه وقتی تجسم میکنم دختر و پسری رو که پدرشون جلوی چشمشون اونقدر خون ریخت تا پرپر شد. خبره ها همیشه و همه جا هستن! هر جا که میشینی از شجاعت مردم میشنوی که دارن با آب و تاب و یه کلاغ چهل...